تاریخ اسلام و معاصر ایران و جهان

تاریخ اسلام و تشیع
تاریخ اسلام و معاصر ایران و جهان
.....
بایگانی
پیوندها
طبقه بندی موضوعی
گفتاری از آیت الله العظمی مظاهری در تفسیر آیه ۶۰ سوره یس؛ 
 آیت الله مظاهری

* معاهده در عالم ذر

خداوند در آیه 60 سوره یس می فرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین‏»

اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را نپرستید زیرا وى دشمن آشکار شماست.

در این که ما یک عالم «ذر» داریم هیچ اشکالی نیست هم قرآن و هم روایات فراوانی بر آن دلالت دارد. علامه مجلسی(ره) بیش از صد روایت برای عالم ذر در بحارالانوار آورده ‌اند.[1]

قرآن‌ کریم نیز می ‌فرماید: «وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهورِهِمْ ذُرِیَّتَهُمْ وَ اَشْهَدَهُمْ عَلی اَنْفُسِهِمْ اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالوا بَلی شَهِدْنا اَنْ تَقُولوُا یَوْمَ القِیامَةِ اِنّا کُنّا عَن هذا غافِلینَ» [2]

از ذریه آدم، از این انسان، عهد گرفتیم و به او گفتیم «اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ»‌ آیا من پروردگار شما نیستم؟ این گرفتن پیمان در عالم ذر بوده است. حال عالم ذر کجاست؟ کی بوده؟ چیست؟ این بحث مفصلی می ‌خواهد. بسیاری از بزرگان مثل شیخ ‌الرئیس قائلند که روح قبل از بدن بوده است «الارواح جنود مجندة» ارواح تمام انسان ‌ها قبل از ابدانشان بوده است.

* عالم ذر از نظر بزرگان

قول نخست: شیخ ‌الرئیس در شعر "همامیه‌"اش روح را در بدن، به مرغی در قفس تعبیر کرده و می ‌گوید: عالم ذر چنین است، یعنی از ارواح همه انسان ها بیعت گرفته شده است. همه ‌شان گفته ‌اند: بله. ولی وقتی در این دنیا آمده ‌اند، تقلید، همه چیز را از یادشان برده است. تقلید آباء و اجدادی، حزبی، گروهی و محیطی سبب شده است که اینها آن «اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ»‌ را فراموش کنند.

قول دوم: مرحوم صدرالمتألهین(ره) قبول ندارد که روح قبل از بدن باشد، او می‌ گوید: روح «جسمانیۀ الحدوث و روحانیۀ البقاء» است و مراد از عالم ذر یعنی یک مرتبه ‌ای از علم خدا که به آن عالم تقدیر می ‌گویند.

مسلم است قبل از خلقت این کره و قبل از عالم هستی، عالم هستی در علم خدا موجود بوده است. می ‌گویند، آنجا در مرتبه علم خدا عالم ذر معاهده شده و همه ‌شان گفته ‌اند: بله.

قول سوم: استاد بزرگوار ما، علامه طباطبایی(ره) عالم ذر را آن بُعد معنوی و جنبه ید ربی انسان می ‌دانند.

توضیح: انسان با خدا رابطه دارد. به خودش که نظر کنیم، یک چیزی و اگر با نظر او به خالق برسیم چیز دیگری است. با این که خیلی این مثال ناقص است اما برای تقریب به ذهن بد نیست.

شما یک وقت به یک چراغ برق نگاه می ‌کنید، اما توجه دارید که جریان این برق به کارخانه وابسته است. در این نظر، استقلالی برای این لامپ نمی ‌بینید، هر چه می ‌بینید از مرکزی می ‌دانید که این نیرو را ایجاد کرده، چون آن نیرو هست، آن لامپ روشن است و اگر آن نباشد، این هیچ است.

گاهی هم این طور نیست، شما این لامپ را در نظر دارید که الآن روشن است و اطاق را روشن می ‌کند. خوب نظرها با هم فرق می‌ کنند. یکی نظر به لامپ است که معلول و وابسته است و دیگری به دنبال علت و مولد برق است.

در انسان و عالم هستی نیز چنین است، یک نظر روی جنبة ید ربی است، در این نظر وقتی انسان نگاه کند، به قول قرآن همه چیز جز خدا فانی است و از همین جنبه هست که عالم هستی تسبیحِ خدا را می ‌کند. چرا که نظر به علت کل عالم هست و بقیه همه وابسته به او، که هیچ استقلالی ندارند.

«لا اِلهَ اِلاّ هُوَ کُلُّ شِیٍ هالِکٌ اِلاّ وَجْهَهُ»[3]

«یُسَبِّحُ‌ لِلّهِ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الاَرْضِ وَ هُوَ العَزیزُ الحَکِیمُ»[4]

«یُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الاَرْضِ لَهُ المُلْکُ وَ لَهُ الحَمْدُ»[5]

یک نظر هم به عالم هستی است، این میز، عینک، کتاب و انسان، این جنبه ید خلقی است، یعنی نگاه و نظر به خویش.

استاد بزرگوار ما علامه طباطبایی (ره) می‌گویند:‌ مراد از عالم ذر آن جنبه ید ربی است که یک دفعه هم موجود می ‌شود.

«وَ ما اَمْرُنا اِلاّ واحِدَهٌ کَلَمْحِ البَصَرِ»[6]

ادامه در لینک اصلی

http://hawzahnews.com/detail/News/389304


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۳۲
عباس جعفری (فراهانی)


رهبر معظم انقلاب اسلامی سال 1395 را "سال اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل" نامگذاری کردند. گرچه به نظر می رسد که مخاطب این شعار، واحدهای اقتصادی و تجاری هستند اما دستگاههای فرهنگی نیز باید سهم خود را در این زمینه ایفاء کنند.

سرمقاله شماره های خرداد و تیر امسال(1395) مجله "گنجینه مجمع" به بررسی این مسأله پرداخته است. این سرمقاله را بخوانید:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلم: ع. حسینی عارف (مدیرعامل خبرگزاری ابنا)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چند سال است که جهت گیری های رهبر معظم انقلاب اسلامی در نامگذاری سالها، به سوی "اقتصاد" معطوف شده است:
سال 1388: حرکت به سمت اصلاح الگوی مصرف.
سال 1389: همت مضاعف، کار مضاعف.
سال 1390: جهاد اقتصادی. 
سال 1391: تولید ملى و حمایت از کار و سرمایه‌ ایرانى.
سال 1392: حماسه‌ سیاسی و حماسه اقتصادی.
سال 1393: اقتصاد و فرهنگ؛ با عزم ملی و مدیریت جهادی.

ایشان سال 1395 ـ که بیش از یک سوم آن گذشته است ـ را نیز به عنوان سال "اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل" نامگذاری کردند.

با توجه به شش بار تکرار محتوای اقتصادی در نامگذاری شش سال پی در پی، واضح است که آوردن کلمات اقدام و عمل، به معنای تاکید ایشان بر «کار» به جای «سخن» است.

نکته دیگر آنکه همۀ این نامگذاری ها در بستر یک دهه انجام گرفته و می گیرد که قبلا با نام "دهۀ پیشرفت و عدالت" نامگذاری شده است. پس منظور از اقتصاد و کار، آن اقتصادی و فعالیتی است که به "پیشرفت کشور" و "عدالت در جامعه" به شکل توأمان منجر شود؛ نه توسعه و اقتصادی که به معنای تولید ثروت در طبقه سرمایه دار، کار مداوم در طبقه متوسط و له شدن طبقات فرودست باشد.

از آنجا که وظیفه ما در مجمع جهانی اهل بیت(ع) "مأموریت تبلیغی در عرصه بین الملل" است، در این نوشتۀ کوتاه به نکاتی که به نظر می رسد باید به آنها در راستای "اقتصاد مقاومتی" و "پیشرفت و عدالت" در عرصۀ فرهنگ و تبلیغ بین المللی توجه داشت، اشاره ای گذرا می کنیم:

* تعریف اقتصاد مقاومتی:

برای مفهوم اقتصاد مقاومتی، تعاریف متفاوتی ارائه شده است که هر کدام از جنبه ای به این موضوع نگاه کرده اند. تعریف خود رهبر فرزانه انقلاب این است: "اقتصاد مقاومتی یعنی آن اقتصادی که در شرایط فشار، در شرایط تحریم، در شرایط دشمنی ها و خصومت های شدید هم می تواند تعیین کننده رشد و شکوفایی کشور باشد".[1]

* تطبیق تعریف بر موضوع بحث:

می دانیم که تبلیغ ـ چه در داخل و چه در عرصه بین الملل ـ محتاج بودجه است؛ و هرچه اقلام تبلیغی، از محصولات تک بعدی به سوی محصولات بروزتر و چندبعدی حرکت کند بودجه های بیشتری را می طلبد.

از سوی دیگر می دانیم که دولت ها ـ با هر گرایشی ـ وقتی با کمبود یا کسری بودجه مواجه می شوند، ابتدا فشار و کاهش را متوجه سازمان ها و بخش های فرهنگی کشور می کنند.

با این دو مقدمه، تعریف فوق را این گونه می توان بر موضوع بحث تطبیق داد: "اقتصاد مقاومتی در عرصه تبلیغ، یعنی نوعی از برنامه ریزی اقتصادی و اجرایی در سازمان های فرهنگی که در شرایط فشار، تحریم و و خصومت های شدید هم بتواند مأموریت خود را انجام دهد".

با این تعریف و تطبیق، به شکل بسیار موجز، نمونه هایی از راهکارها برای اقتصاد مقاومتی در عرصه تبلیغ بین الملل را ذکر می کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۰۸
عباس جعفری (فراهانی)

حجت الاسلام عباس جعفری فراهانی، کارشناس تاریخ اسلام و تشیع در رابطه با سیره و منش علمی امام صادق علیه السلام در گفت وگو با خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان گفت: ایام شهادت ائمه علیهم السلام فرصتی است که ما شیعیان  بازنگری و نگاه مجددی نسبت به سیره و تاریخ آن بزرگواران(ع) داشته باشیم چرا که معارف آنها به قدری وسیع و گسترده است که شاید بتوان گفت تا قبل از ظهور حضرت حجت(عج) همچنان انسان ها به واقعیت و کُنه معارف آنها دست پیدا نمی کنند و شاید به بخشی اندکی از آن دست یابند.

 وی افزود: امام صادق علیه السلام به دلیل دوران خاص امامتشان با سایر ائمه(ع) تفاوت هایی دارند طول 250 سال امامت ائمه(ع) از زمان رحلت پیامبر(ص) تا عصر غیبت امام زمان(عج) یک ساختار خاص و ارتباط عجیبی با هم دارد که برخی آن را به یک درخت پربار تشبیه می کنند که شاخه های متعدد و مختلف دارد که باید همه آنها را با هم دید.

 دبیر شورای کتاب مجمع جهانی اهل بیت(ع) در توضیح این مطلب اظهار کرد: اینطور نیست که اگر بخواهیم زمان امیرالمومنین امام علی علیه السلام را بررسی کنیم تمام مباحث مربوط به عملکرد امامت در این دوره محدود و مجسم شده باشد بلکه بخشی از زوایای عملکرد حضرت(ع) به عنوان امام معصوم به زمان امام حسن مجتبی و نیز امام حسین علیهم السلام مربوط می شود.

 حجت الاسلام جعفری بیان کرد: دوران امامت حضرت صادق علیه السلام از جهات سیاسی - اجتماعی و اقتصادی با مسائل خاصی همراه بوده است. مهم ترین مباحث، مسایل مربوط به فرهنگ و سیاست و موضوعات اجتماعی بود که امام با دوران انحطاط بنی امیه و پا گرفتن قیام های متعدد علوی و عباسی مواجه شدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۲۹
عباس جعفری (فراهانی)

یکی از صدها تعالیم مکتب اسلام و شیعه اثنا عشری که حضرت صادق آل محمد(علیهم السلام) به جهان انسانیت آموخت، حفظ حرمت جان و مال و عزت همه انسان ها به ویژه مسلمانان و گویندگان «اهل لا اله الا الله، محمد رسول الله» بود که می باید جهانیان آن را بشناسند.

اشاره: 

جهانیان از ملیت های مختلف و عموم مسلمانان و شیعیان و پیروان اهل بیت(ع)، این روزها شاهد ظلم و ستم عده ای از مدعیان اسلام با شعار و پرچم «لا اله الاّ الله» و «محمدٌ رسول الله»! با حمایت رژیم های فاسد منطقه مانند آل سعود وهابی و استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل، به مردم سوریه و عراق و لبنان و ... هستند!. کسانی که بوئی از تعالیم نورانی دین اسلام و مبانی ناب آن نبرده اند و همّ و غمّ آنان خون ریزی و کشتن مردان وزنان و بچه های بی گناه از طوائف و مذاهب مختلف شیعه و سنی و مسیحی و ایزدی و غارت اموال آنان ... می باشند. صحنه های کشتارها و جنایت هائی که دل هر انسانِ با ایمان و آزاده و با شرفی را به درد می آورد. یکی از صدها تعالیم مکتب اسلام و شیعه اثنا عشری که امام ششم حضرت صادق آل محمد(علیهم السلام) به جهان انسانیت آموخت، حفظ حرمت جان و مال و عزت همه انسان ها به ویژه مسلمانان و گویندگان «اهل لا اله الا الله، محمد رسول الله»  بود که می باید جهانیان آن را بشناسند و به آن عمل کنند. به امید هوشیاری و مقاومت هرچه بیشتر مردم مناطق درگیر در عراق و سوریه و نابودی گروه های تکفیری و تروریستی و پیروزی حق بر باطل، ان شاء الله.

بیست و پنجم شوّال المکرّم، مصادف با سال روز شهادت مؤسّس مذهب حقّه شیعه اثنا عشری و احیاء کننده اسلام ناب محمّدی(ص)، حضرت جعفر بن محمّدٍ الصادق(ع) است، ضمن عرض تسلیت و تعزیت این شهادت جان گداز به پیشگاه منجی عالم بشریّت، حضرت حجّة بن الحسن العسکری(عجّل الله فرجه الشریف)، رهبر معظّم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(دام ظلّه العالی)، مراجع عظام تقلید، عموم مسلمانان، به خصوص شیعیان سراسر جهان و امّت شهید پرور و قهرمان ایرانِ اسلامی، توجه خوانندگان ارجمند را به مطالعه این نوشتار کوتاه به قلم حجت الاسلام عباس جعفری فراهانی، که به بررسی اجمالی حوادث دوران زندگانی ایشان و نقش آن حضرت در بنیان گذاری مکتب شیعه اثنا عشری و چگونگی مبارزه آن حضرت با انحرافات فکری و عملی جامعه مانند موضوع غُلات، افراطی گری و چگونگی پایه گذاری نهضت علمی و تدوین معارف و فقه شیعه می پردازد جلب می کنیم.

Image result for ‫امام صادق .../عباس جعفری فراهانی‬‎

1- ولادت، کمالات نفسانی و تلاش های علمی و آموزشی

حضرت امام صادق(ع) در تاریخ هفدهم ربیع الاوّل سال 83 هجری در مدینه منوّره به دنیا آمد. (1) مکنّی به «ابوعبدالله» و ملقّب به «صادق»، صابر، فاضل، کافل، قائم و منجی است.[گفته می شود لقب صادق را پیامبر اکرم (ص) به ایشان داده است]. مدت زندگانی حضرت، 65 سال و مدت زمان امامت آن حضرت، 34 سال بود. آن حضرت 12 سال در مدینه با جدّ بزرگوارش امام سجّاد(ع) و 19 سال با پدرش، امام محمد باقر(ع) زندگی کرد. در این مدّت، دشواری ها و سختی های زندگی در حکومت حاکمان ظالم بنی امیّه را شاهد بود و همراه با پدرش در راه نشر معارف اهل بیت(ع) تلاش می کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۰۱
عباس جعفری (فراهانی)

 علی اکبر ضیایی

آثار بسیاری به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده است.  علامه سید محسن امین(ره) تعداد ۲۴ کتاب و رساله به آن امام منسوب دانسته و می گوید: «دلیل موثقی بر تالیف چنین آثاری از آن حضرت وجود ندارد و اکثر آنها را شاگردان امام به نقل از ایشان تالیف نموده‌اند و یا اینکه برخی از شیعیان گفتارهای امام را جمع‌آوری نموده و به آن حضرت نسبت داده اند». (۱) در این مقال با برخی از این آثار آشنا می شویم.


خواص القرآن الکریم یا منافع القرآن

آغاز: قال الامام ابوعبدالله جعفر الصادق بن محمد بن علی بن زین العابدین بن الحسین الشهید بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم، من کتب سورة البقرة و علقها علیه زالت عنه الأوجاع کلها ... .

پایان: سمرة الفاتحة من قرأها فی کل ساعة تغفر جمیع الذنوب و هی لکل مرض تقرأ علیه یبرأ باذن‌الله تعالی تم کتاب منافع القرآن الکریم، نفع‌الله لصاحبها و کاتبها و قارئها و سامعها و لجمیع المسلمین آمین.

نسخه ای از این کتاب به شماره ۷۳۶۵ در کتابخانه ظاهریه دمشق موجود است و استنساخ آن متعلق به قرن هشتم هجری قمری است و نیز نسخه‌ای دیگر از همان کتاب به شماره ۹۵۹۴ در همان کتابخانه وجود دارد ، ولی ناقص است. این کتاب که در آغاز آن به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده است ، مجموعه‌ای از روایات امام در منافع قرآن‌کریم می‌باشد که پس از نیمه دوم قرن چهارم تالیف شده است. در این کتاب بسیاری از مطالب از کتابی به نام «کشف‌السرالمصون و العلم المکنون فی شرح خواص القرآن الکریم و منافعه» نوشته ابوعبدالله محمد بن احمد بن سعید تمیمی.(۲) (زنده به سال ۳۹۰ ه) اقتباس شده است و نام تمیمی در این کتاب (منافع القرآن الکریم) چندین بار ذکر شده است . علاوه بر دو نسخه مذکور نسخه‌هایی در گوته به شماره ۳/۱۲۵۶ و واتیکان سوم به شماره ۴/۱۰۱۴ ولاله‌لی در استانبول وجود دارد.(۳) که در نسبت آنها به امام ‌صادق علیه السلام شک و تردیدی روا نداشته‌اند.

نسخه‌ای از این رساله به خط شعبان بن فاضل که در سال ۱۳۸۴ه استنساخ شده بدست آمده است این کتاب از جمله آثار سرّی فرقه علویه نصیریه است. و در آن مسأله صراط با عقایدی چون تناسخ ارواح و رسخ و مسخ توجیه شده است و احتمال آنکه این کتاب جدیداً نوشته و به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده باشد بسیار است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۲۵
عباس جعفری (فراهانی)

ابن تیمیه با ادغام نقل گرایی مذهب حنبلی و از سوی دیگر اجتهاد در منابع دین، مکتبی جدید به نام سلفی گری را پایه گذاری کرد، مفاهیم توحید و شرک را تغییر داد که علمای شام، ردیه هائی بر او نوشتند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، نخستین جلسه بررسی مبانی فکر ابن تیمیه و وهابیت در مدرسه علمیه عالی نواب با استقبال طلاب و دانشجویان برگزار شد.

آیت الله العظمی سبحانی در این جلسه به تاریخچه ای از ظهور ابن تیمیه و وهابیت پرداخت که در ادامه می‌آید:

ابن تیمیه حرانی متولد سال 661 هجری در شهر حَرّان از توابع شام است که پدرش به دلیل حمله مغول به شامات، اقدام به هجرت به دمشق کرد .از آنجا که پدرش عالمی حنبلی بود، او نیز فقه حنبلی را دنبال کرد و تا سال 698 هجری که رساله ای نوشت و عقاید منحرف خود را آشکار نمود، از او خبری نبود.

ابن تیمیه با ادغام نقل گرایی مذهب حنبلی و از سوی دیگر اجتهاد در منابع دین مکتبی جدید به نام سلفی گری را پایه گذاری کرد، مفاهیم توحید و شرک را تغییر داد که علمای شام، ردیه ای بر او نوشتند. حاکم وقت، او را به جرم طرح افکار و عقاید مخالف با اسلام زندانی کرد که به واسطه مادرش آزاد شد و به مصر رفت. آنجا نیز عقایدش را بروز داد که باز با مخالفت علما و حکم چهار مذهب رسمی به گمراهی وی، سبب شد به زندان برود و در نهایت او درحال حبس به سال 728 هجری درگذشت.

با توجه به اینکه عقایدش در مهد علم و عالم، مطرح کرد، موفق به ترویج نشد؛ زیرا مخاطب او جاهل نبود، بنابراین به جز سه نفر به نام ابن القیم جوزیه، ابن کثیر شامی و ذهبی تأثیر نگرفتند که با مرگ آنان به طور کلی این تفکر از بین رفت.

قرن دوازدهم محمدبن عبدالوهاب در شهر عینیه از توابع نجد تولد یافت که پدرش قاضی و فقیه حنبلی بود، در سفر به مدینه به کتاب‌های ابن تیمیه دسترسی یافت و با نشر و ترویج آن‌ها، مردم و علمای بصره او را با خفت از شهر بیرون کردند. به «حریمله» نزدیک زادگاهش برگشت و در درس پدر حاضر شد، اما مدام بین آن‌ها بحث و نزاع بود. در سال 1153 با مرگ پدر دوباره به نشر افکار خود اقدام کرد که از آنجا هم اخراج شد. بنابراین به«عُینیه» برگشت و با مخالفت حاکم آنجا به«درعیه» رفت و با محمد بن سعود حاکم قدرت طلب و مال دوست، توافقی برای دعوت به سلفیه با تکفیر مردم جزیره العرب بر مبنای توحید خود کرد که منافع یک پنجم کار به ابن عبدالوهاب می رسید و باقی برای حاکم بود.

او با مشرک خواندن مخالفان خود، جان و مال و ناموسشان را مباح می شمرد و با حمله به آنجا مردان را کشته، زنان را اسیر و اموال را غارت و شهر را ویران می کردند، چنانکه بعد حمله به عینیه زادگاه خودش جز تلی خاک باقی نماند. فجایعی که به بار آوردند، در تاریخ ثبت شده، نظیر کشتار مردم عراق در سال 1216 که در یک روز کربلا را غارت کردند، عده ای را کشتند و گریختند. در سال 1217 هم در طائف جنایت‌های هولناکی نظیر ذبح فرزند شیرخواره روی سینه مادر، کشتار مردم حاضر در مسجد، پاره کردن قرآن و پایمال کردن صحیح بخاری را انجام دادند.

دولت عثمانی آن‌ها را سرکوب کرد، اما با حمایت انگلیس، بر حجاز و نجد تسلط یافتند و دولت سعودی را تشکیل دادند و با اکتشاف نفت به ثروت عظیمی رسیدند که در جهت ترویج افکار ضاله خود بهره می برند.

بیشتر در لینک زیر

http://tohid.ir/fa/persian/book?bookID=52&page=1#8

http://tohid.ir/fa/persian/book?bookID=218&page=0

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۴۴
عباس جعفری (فراهانی)

  پیروان «ابن تیمیة» و «محمدبن عبدالوهاب» ـ یا به اصلاح ما «وهابیون» ـ خود را «سلفی» می نامند؛ یعنی پیروان سلف صالح، پیشینیان نیکوکار و مسلمانان صدر اسلام. نوشتار زیر که به قلم حجت الاسلام عباس جعفری فراهانی تهیه و تنظیم شده، بررسی کرده که آیا وهابیون واقعاً پیرو سلف صالح هستند؟

اشاره:

با توجه به اینکه جریان سَلَفى گرى (1) در شام به ابن تیمیه و طرف داران او نسبت داده شده و محمدبن عبدالوهاب (مؤسس و بنیان گذار فرقه وهّابیان) خودش را پیرو و ادامه دهنده آراء و افکار او مى دانست. طبق تعریفى که معتقدین به سلفى گرى از آن مى کنند، لازم است طرفداران این جریان فکرى به اصول و لوازم آن معتقد بوده و عمل کنند و به لوازم آن ملتزم باشند مانند اینکه طبق اصول سه گانه: قرآن ـ سنّت و اجماع، عموم مسلمانان بعد از رحلت پیامبر ـ صلّى الله علیه وآله ـ بر قبر مقدس ایشان وارد مى شدند، او را زیارت مى کردند و هیچ گاه بزرگان اسلام (صحابه و علماء) این عمل را بدعت و شرک ندانسته اند!. پس با چه انگیزه و دلیلى امثال ابن تیمیه، این عمل را بدعت و شرک مى شمارند و با آن مخالفت کرده اند و به احادیثى تمسّک مى کند که ارزش و اعتبار استناد ندارند؟! (2)

از طرف دیگر، سلفِ صالح (صحابه و مسلمین) در طول زندگانى پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه وآله ـ همواره از مقام و منزلت و شخصیت انسانى و معنوى ایشان بهره مى جستند، چون که خداوند به آن دستور داده است (3) و هیچ گاه این مسئله را مطرح نکرده اند که توسّل، استغاثه و حضور در نزد پیامبر صلّى الله علیه وآله در زمان حیات و زیارت در زمان رحلت، موجب شرک مى باشد! پس آیا درست است، ابن تیمیه را که بر خلاف سلف صالح رفتار مى کند و باعث ایجاد شبهه و تردید در معارف اسلامى مانند توحید، توسل، شفاعت، زیارت قبور و اتهام به شیعیان و ... و اختلاف و تفرقه در جهان اسلام(قرن هشتم هجرى) مى گردد را مجدِّد و احیاء کننده سَلَف صالح! دانست؟!. هرگز چنین نیست. در این مقاله کوتاه، به بررسی این موضوع می پردازیم.

محمدبن عبدالوهاب مدعى پیروى از ابن تیمیه مى باشد؟!

با توضیحى که در باره آراء و افکار ابن تیمیه گذشت، وهّابیان (محمدبن عبدالوهاب و طرف داران او) پیروى از آراء و پندارهاى احمدبن تیمیه و شاگردان او مانند ابن قیّم الجوزیة را منکر نمى شوند بلکه پیروى از او را افتخار خود مى پندارند!.

حافظ وهبة(م 1378 هـ.) مى گوید: «میان این دو مرد (ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب) در دعوت به سوى حق! تشابه عظیمى است و ابن تیمیه هم چون مثال و سرمشق بزرگى است براى مُصْلح بعدى یعنى محمدبن عبدالوهاب». (4)

فرید وجدى(م 1316 هـ.) مى نویسد: «شیخ محمد [ابن عبدالوهاب] با علماى حنبلى دمشق رابطه داشته و طبیعى است که از تألیفات حنبلیان، بالأخص از تعالیم ابن تیمیه و شاگردش ابن قیّم الجوزیّه بهره گرفته است». (5)

ابن تیمیه خودش را مجتهد و فقیه مى دانست و به خاطر استعداد فراوان!، دچار عجب و غرور گردید و آرایى برخلاف فقهاى مشهور و مسلّم شیعه و سنّی، اعلام و بر نظرات آنان خرده گرفت و بر خلاف اجماع مسلمانان سخن گفت! معروف است که اصحاب پیامبر صلّى الله علیه وآله مانند عمر بن الخطّاب و علىّ بن ابى طالب علیه السلام را تخطئه و عثمان بن عفّان (خلیفه سوم) را مال دوست مى خواند. در سخنان خود تند بود و کلماتى دور از ادب را به زبان جارى مى کرد!.

احمد امین(1954 م) مى گوید:«اقتفى فى دعوته و تعالیمه عالِماً کبیراً ظهر فى القرن السابع الهجرى فى عهد السلطان الناصر(6) هو «ابن تیمیه» و هو ـ مع انّه حنبلى ـ کان یقول بالإجتهاد و لو خالف الحنابلة، و کان حرّ التفکیر فى حدود الکتاب و صحیح السنة، ذلق اللسان، قوى الحجّة، شجاع القلب، لایخشى احداً الا اللّه، و لا یَعبأ ـ بسجن مظلم و لا تعذیب مرهق، فهاجم الفقهاء و المتصّوفة و دعا الى عدم زیارة القبور و الأضرحة و هدمها، و الّفّ فى ذلک الرسایل الکثیرة و لم یعبا الاّ بما ورد فى الکتاب و السنّة و خالف امامه احمد بن حنبل حین أدّاه اجتهاده الى ذلک، فیظهر انّ «محمدبن عبدالوهاب» عرف ابن تیمیة من طریق دراسته الحنبلیة، فأعجب به و عکف على کتبه و رسایله یکتبها و یدرّسها، و فى المتحف البریطانى بعض رسایل لابن تیمیة مکتوبة بخطّ ابن عبدالوهاب، فکان ابن تیمیة امامه و مرشده و باعث تفکیره و الموحى الیه بالإجتهاد و الدعوة الى الاصلاح». (7)

ترجمه: محمدبن عبدالوهاب در دعوت(جنبش) خودش به دانشمند بزرگى که در قرن هفتم هجرى در دوره سلطنت(ناصر) یعنى«ابن تیمیه» ظهور کرده بود؛ اقتدا و پیروى نمود. او با اینکه حنبلى مذهب بود، قایل به اجتهاد شد که حنابله آن را قبول ندارند. ابن تیمیه انسان آزاد اندیش در حدود کتاب خدا و سنت پیامبر صلّى الله علیه وآله بود زبانش گویا، برهان و استدلال او قوى، قلبش محکم و شجاع، غیر از خدا از کسى نمى ترسید و زندان تاریک و شکنجه آزار دهنده براى او اهمیت نداشت. با فقهاء و صوفیان مقابله کرد و زیارت قبور و امام زادگان را قبول نداشت و مى گفت: باید نابود شوند. در باره آراء خودش، کتاب ها و رساله ها نوشت و اعتنا به چیزى غیر از کتاب و سنت نکرد!. با امام و پیشواى خودش احمدبن حنبل مخالفت کرد، آن گاه که اجتهاد و رأى او را وادار به چنین کارى مى کرد.

ادامه در لینک اصلی

http://fa.abna24.com/cultural/archive/2013/08/20/453682/story.html

http://tik.ir/fa/news/6704

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۴۱
عباس جعفری (فراهانی)


«تکفیر» واژه ای است که این روزها به کرات می شنویم. تکفیر امروز به مسئله ای جدی برای جهان اسلام تبدیل شده و چاره ای نیست که برای آن راهبردی دقیق تعیین کرد. اما نبود شناخت دقیق از جریانات مختلف، همواره سبب شده تا راهبردهایی در قبال آنان اتخاذ شود که نتیجه ای نه چندان مطلوب داشته باشد. به همین منظور برای گونه شناسی تکفیر و تبیین اختلافات میان تکفیری ها با حجت الاسلام میثم صفری، کارشناس ارشد مذاهب اسلامی گفتگو کردیم که در ادامه از نظر می گذرد؛

تکفیر

*آیا «تکفیر» در اعتقادات شیعی هم وجود دارد؟

ابتدا باید چند واژه را با هم بحث کنیم. سه واژه مهم هست که باید روی آن بحث شود: «اسلام»، «ایمان» و «کفر». تکفیر بعد از تبیین این سه واژه روشن می شود. تقریبا اجماع جهان اسلام این است که هرکسی شهادتین بگوید داخل در «اسلام» شده است. و کسی که منکر اینها بشود داخل در «کفر» شده است.

اما درباره «ایمان» در قرآن آمده است که «یا ایهاالذین آمَنوا آمِنوا بالله» «آمَنوا» اول به معنای اسلام است و «آمِنوا» دوم به معنای ایمان است. یعنی هر مومنی قطعا مسلمان هست ولی هر مسلمانی لزوما مومن نیست. از امام صادق «ع» نسبت بین ایمان و اسلام را پرسیدند، ایشان می فرمایند نسبت بین این دو، مثل نسبت کعبه به مسجدالحرام است. هرکسی وارد مسجدالحرام شده باشد لزوما وارد کعبه نشده ولی هرکس وارد کعبه شده باشد قطعا وارد مسجدالحرام شده است.

از طرف دیگر احادیثی در فریقین وجود دارد مثلا می گوید کسی که تارک الصلاة شد کافر است. این چه نوع کفری است؟ کفر به معنای خروج از اسلام یا کفر به معنای خروج از ایمان؟ اگر به معنای خروج از اسلام باشد یکسری احکام مانند طهارت و نجاست و بحث ازدواج و ارث بر آن بار می شود و اگر به معنای خروج از ایمان باشد هیچ کدام از احکام خروج از اسلام بر آن بار نمی شود.

متاسفانه برخی– چه شیعه و چه سنی – به صرف دیدن یک حدیث دیگران را تکفیر می کنند. بعد تکفیر را عملیاتی می کنند و فرد را می کُشند! کمااینکه چندسال قبل در یکی از شهرها یک فرد مذهبی چندتا حدیث درباره دخترانی که خود فروشی می کنند خوانده بود، بعد آنها را تکفیر و در نتیجه چندین نفر از آنها را اعدام کرده بود! در دادگاه هم محکم از خودش دفاع کرده که من حکم اسلام را اجرا کردم.

ادامه در لینک اصلی

http://www.mehrnews.com/news/3686908

http://www.cgie.org.ir/fa/news/130203

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۱۵
عباس جعفری (فراهانی)
محمدحسین رفیعی
مقدمه
از ظهور محمد بن عبدالوهاب در بیابان‌های دور افتاده نجد در شبه جزیره عربی، تنها دو قرن و اندی گذشته، اما تاثیرات و نتایج آراء وی که در قالب فرقه وهابیت مطرح شد، دامنه بسیار گسترده‌ای داشته است. یکی از مشکلات محققین تاریخ اسلام در شناخت این جنبش، فقدان منابع تاریخی دست اول و بی طرف است. دو دلیل عمده را می‌توان برای این مساله مطرح کرد:
1- ضعف و فقدان یک سنت تاریخ‌نگاری غنی بومی در منطقه نجد که وقایع را پیش از تاثیرگذاری فکری وهابیان ثبت کرده باشند(همانند ایران، مصر یا شام)
2- بی اهمیت بودن منطقه نجد، نزد مورخین مناطق همسایه همچون یمن، مصر، حجاز و ... . به دیگر سخن نه حکمرانی سرشناس، نه موقعیت استراتژیک حساس و نه حتی وجود زیارتگاه ویژه‌ای در این منطقه، توجه هیچیک از مورخین همجوار را برای ثبت تحولات نجد جلب نکرده است. با این تفاسیر، ما با تاریخی از سرآغاز حرکت وهابیت و افکار شخص ابن عبدالوهاب مواجهیم، که یکسره محصول فکر و نظر مورخین وهابی ست.[1]
از اینرو پژوهشگران این عرصه، دائماً به دنبال یافتن منابعی هستند که عاری از تاثیر وهابیان باشند و از وجهی بی‌طرفانه به شرح وقایع پرداخته باشند. در این راستا باید توجه داشت که یکی از اصلی‌ترین ملزومات در هر پژوهش تاریخی، شناخت و بررسی میزان صحت و سقم منابع آن پژوهش است. دیر زمانی ست که کتابی به نام «خاطرات مستر همفر» درباب زمینه های شکل گیری آراء محمد بن عبدالوهاب در محافل مطرح است و واکنش های متفاوتی را برانگیخته است. چرا که اطلاعات مندرج در این کتاب تا بدانجا جزئی نگر و مسلط بر همه جوانب دیده می شوند،که به سختی می توان این حجم وسیع از جزئیات دقیق را نفی کرد. اما مشکل اینجاست که تقریبا هیچیک از این حجم وسیع این اطلاعات را نمی توان توسط منابع دیگر تایید کرد.
چنانکه پیش از این اشاره کردیم، دست خالی پژوهشگران تاریخ وهابیت درباره سرچشمه‌های شکل‌گیری عقاید ابن عبدالوهاب باعث شده تا نتوانند به آسانی درباره اطلاعات گسترده این کتاب اظهار نظر کنند. ما در این مقاله برآنیم تا ضمن ارائه گزارشی از تاریخی که این کتاب پرهیاهو در میان مسلمین و اروپائیان برانگیخته، به تحلیل و نقد درون‌متنی آن بپردازیم و بر مبنای شواهد و یافته‌های پژوهشی دیگر به میزان صحت و سقم مطالب آن دست یابیم.
ادامه در لینک اصلی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۲
عباس جعفری (فراهانی)

در چند سال اخیر جریانی انحرافی با نام‌های «احمدالحسن» و «یمانی» از کشور عراق شروع به رشد کرده و در ایران هم هوادارانی یافته است. خوشبختانه در محافل علمی به ادعاهای این افراد که ظاهراً همگی مبتنی بر احادیث است پاسخ داده شده است؛ اما به‌نظر می‌رسد فراتر از مباحث علمی باید نگاهی متفاوت به علل رشد این فرقه منحرف داشته باشیم. برای اطلاع از این موضوع با حجت‌الاسلام سیدهادی صالحی از اساتید فرق و ادیان به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

2dcd3a525195fbb6dcfd5ec899deb237

جناب آقای صالحی، اگر موافق باشید در ابتدا درباره برخی دلایل ناگفته‌ی گرایش به جریان یمانی در داخل کشور و حتی جامعه نخبگانی و حوزوی صحبت کنیم. فارغ از استدلالات ظاهراً علمی این افراد، به‌نظر می‌آید برخی مسائل روحی و روانی هم در این بین مؤثر است. لطفاً در این باره توضیح بفرمایید.

درباره علل گرایش افراد به فرق و مدعیان دروغین و به‌عبارت دیگر برای بررسی یکی از دلایل موفقیت فرق نوظهور، لازم است از منظر روان‌شناختی و کمی متفاوت به موضوع نگاه کنیم. اساساً یکی از دلایل – تاکید می‌کنم یکی از دلایل – گرایش افراد به فرق و ادیان مسأله‌ی روحی و روانی است؛ یعنی فردی که پیرو دین یا مذهبی است، ممکن است به دلایل مختلفی نسبت به دین خود بدبین شود. این دلایل می‌تواند شامل عملکرد نادرست رهبران آن دین یا حتی مسائل خانوادگی باشد. به هرحال نقطه شروع یعنی فاصله گرفتن یک فرد از باورهای پیشین خود، مسأله‌ای روحی و روانی است. مثلاً یک مسیحی از رفتارهای غیراخلاقی کشیش‌ها منزجر می‌شود و همین امر در مرحله نخست باعث بدبینی به باورهایش  می‌شود؛ سپس سعی می‌کند آیین دیگری بیابد. درباره مستبصرین هم این اصل وجود دارد؛ برخی اهل سنت نسبت به دوگانگی‌ها یا رفتار ناهنجار بزرگان خود دچار زدگی می‌شوند و به‌دنبال حقیقت می‌روند و انگیزه مطالعه پیدا می‌کنند درباره‌ی مذهبی که همیشه مورد مواخذه بزرگان‌ خودشان بوده و با حقایق تشیع آشنا می‌شوند. در مسائل سیاسی روز هم همین است؛ گاهی اوقات مثلاً فردی در انتخابات چند دوره قبل نفر سی‌ام لیست تهران می‌شود و در دوره‌ای با معرفی او تمام لیست سی‌نفره رای می‌آورد؛ بخش عمده‌ی این رأی به‌خاطر مخالفت با دیگران است.

حال به مسأله احمدالحسن یا همان یمانی بپردازیم؛ به اعتقاد بنده یکی از دلایل رشد اقبال به این مدعی، خوف علاقه‌مندان به امام زمان از ایجاد نظامی در عرض مهدویت است. این موضوع بسیار حساس است. متأسفانه در دو دهه اخیر موضوع حاکمیت دینی و به تبع آن ولایت فقیه در کشور عراق درست معرفی نشده است و دست‌هایی هم در کار بوده تا این اصل را به‌گونه‌ای دیگر بنمایانند. این زعم نادرست با توجه به چاشنی ضدعجم و ضدایرانی بودن برخی از جماعت عراقی، باعث خوف از ایجاد یک حکومت در عرض مهدویت شده است. دقیقاً در همین خلأ پیش‌آمده مشاهده می‌کنیم که فردی ادعای واسطه ظهور امام زمان را دارد؛ اما نه با محور قرار دادن خود؛ بلکه خود را زمینه‌ساز ظهور حضرت ولی عصر معرفی می‌کند و ظاهراً برای خود هیچ جایگاه و شأنی هم قائل نیست؛ اما در مقابل، برخی مدافعین ولایت فقیه او را حتی منصوب خداوند معرفی می‌کنند. خب در چنین شرایطی اقبال افراد به این مدعی قابل پیش‌بینی است. اگر دقت کرده باشیم نوک پیکان حملات احمدالحسن ابتدا به‌طرف مراجع و سپس ولی فقیه است. استدلال او هم این است که مراجع تقلید که کلاً فلسفه وجودی‌شان به‌خاطر غیبت امام زمان است، الان دیگر خود را قدرتی هم‌عرض امام زمان می‌دانند. به همین دلیل او این مسأله را محور هجمه به مراجع قرار داده است.

ادامه در لینک اصلی

http://mobahesat.ir/10228

http://mobahesat.ir/10620

http://almahdyoon.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۴۸
عباس جعفری (فراهانی)