تاریخ اسلام و معاصر ایران و جهان

تاریخ اسلام و تشیع
تاریخ اسلام و معاصر ایران و جهان
.....
بایگانی
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

  پیروان «ابن تیمیة» و «محمدبن عبدالوهاب» ـ یا به اصلاح ما «وهابیون» ـ خود را «سلفی» می نامند؛ یعنی پیروان سلف صالح، پیشینیان نیکوکار و مسلمانان صدر اسلام. نوشتار زیر که به قلم حجت الاسلام عباس جعفری فراهانی تهیه و تنظیم شده، بررسی کرده که آیا وهابیون واقعاً پیرو سلف صالح هستند؟

اشاره:

با توجه به اینکه جریان سَلَفى گرى (1) در شام به ابن تیمیه و طرف داران او نسبت داده شده و محمدبن عبدالوهاب (مؤسس و بنیان گذار فرقه وهّابیان) خودش را پیرو و ادامه دهنده آراء و افکار او مى دانست. طبق تعریفى که معتقدین به سلفى گرى از آن مى کنند، لازم است طرفداران این جریان فکرى به اصول و لوازم آن معتقد بوده و عمل کنند و به لوازم آن ملتزم باشند مانند اینکه طبق اصول سه گانه: قرآن ـ سنّت و اجماع، عموم مسلمانان بعد از رحلت پیامبر ـ صلّى الله علیه وآله ـ بر قبر مقدس ایشان وارد مى شدند، او را زیارت مى کردند و هیچ گاه بزرگان اسلام (صحابه و علماء) این عمل را بدعت و شرک ندانسته اند!. پس با چه انگیزه و دلیلى امثال ابن تیمیه، این عمل را بدعت و شرک مى شمارند و با آن مخالفت کرده اند و به احادیثى تمسّک مى کند که ارزش و اعتبار استناد ندارند؟! (2)

از طرف دیگر، سلفِ صالح (صحابه و مسلمین) در طول زندگانى پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه وآله ـ همواره از مقام و منزلت و شخصیت انسانى و معنوى ایشان بهره مى جستند، چون که خداوند به آن دستور داده است (3) و هیچ گاه این مسئله را مطرح نکرده اند که توسّل، استغاثه و حضور در نزد پیامبر صلّى الله علیه وآله در زمان حیات و زیارت در زمان رحلت، موجب شرک مى باشد! پس آیا درست است، ابن تیمیه را که بر خلاف سلف صالح رفتار مى کند و باعث ایجاد شبهه و تردید در معارف اسلامى مانند توحید، توسل، شفاعت، زیارت قبور و اتهام به شیعیان و ... و اختلاف و تفرقه در جهان اسلام(قرن هشتم هجرى) مى گردد را مجدِّد و احیاء کننده سَلَف صالح! دانست؟!. هرگز چنین نیست. در این مقاله کوتاه، به بررسی این موضوع می پردازیم.

محمدبن عبدالوهاب مدعى پیروى از ابن تیمیه مى باشد؟!

با توضیحى که در باره آراء و افکار ابن تیمیه گذشت، وهّابیان (محمدبن عبدالوهاب و طرف داران او) پیروى از آراء و پندارهاى احمدبن تیمیه و شاگردان او مانند ابن قیّم الجوزیة را منکر نمى شوند بلکه پیروى از او را افتخار خود مى پندارند!.

حافظ وهبة(م 1378 هـ.) مى گوید: «میان این دو مرد (ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب) در دعوت به سوى حق! تشابه عظیمى است و ابن تیمیه هم چون مثال و سرمشق بزرگى است براى مُصْلح بعدى یعنى محمدبن عبدالوهاب». (4)

فرید وجدى(م 1316 هـ.) مى نویسد: «شیخ محمد [ابن عبدالوهاب] با علماى حنبلى دمشق رابطه داشته و طبیعى است که از تألیفات حنبلیان، بالأخص از تعالیم ابن تیمیه و شاگردش ابن قیّم الجوزیّه بهره گرفته است». (5)

ابن تیمیه خودش را مجتهد و فقیه مى دانست و به خاطر استعداد فراوان!، دچار عجب و غرور گردید و آرایى برخلاف فقهاى مشهور و مسلّم شیعه و سنّی، اعلام و بر نظرات آنان خرده گرفت و بر خلاف اجماع مسلمانان سخن گفت! معروف است که اصحاب پیامبر صلّى الله علیه وآله مانند عمر بن الخطّاب و علىّ بن ابى طالب علیه السلام را تخطئه و عثمان بن عفّان (خلیفه سوم) را مال دوست مى خواند. در سخنان خود تند بود و کلماتى دور از ادب را به زبان جارى مى کرد!.

احمد امین(1954 م) مى گوید:«اقتفى فى دعوته و تعالیمه عالِماً کبیراً ظهر فى القرن السابع الهجرى فى عهد السلطان الناصر(6) هو «ابن تیمیه» و هو ـ مع انّه حنبلى ـ کان یقول بالإجتهاد و لو خالف الحنابلة، و کان حرّ التفکیر فى حدود الکتاب و صحیح السنة، ذلق اللسان، قوى الحجّة، شجاع القلب، لایخشى احداً الا اللّه، و لا یَعبأ ـ بسجن مظلم و لا تعذیب مرهق، فهاجم الفقهاء و المتصّوفة و دعا الى عدم زیارة القبور و الأضرحة و هدمها، و الّفّ فى ذلک الرسایل الکثیرة و لم یعبا الاّ بما ورد فى الکتاب و السنّة و خالف امامه احمد بن حنبل حین أدّاه اجتهاده الى ذلک، فیظهر انّ «محمدبن عبدالوهاب» عرف ابن تیمیة من طریق دراسته الحنبلیة، فأعجب به و عکف على کتبه و رسایله یکتبها و یدرّسها، و فى المتحف البریطانى بعض رسایل لابن تیمیة مکتوبة بخطّ ابن عبدالوهاب، فکان ابن تیمیة امامه و مرشده و باعث تفکیره و الموحى الیه بالإجتهاد و الدعوة الى الاصلاح». (7)

ترجمه: محمدبن عبدالوهاب در دعوت(جنبش) خودش به دانشمند بزرگى که در قرن هفتم هجرى در دوره سلطنت(ناصر) یعنى«ابن تیمیه» ظهور کرده بود؛ اقتدا و پیروى نمود. او با اینکه حنبلى مذهب بود، قایل به اجتهاد شد که حنابله آن را قبول ندارند. ابن تیمیه انسان آزاد اندیش در حدود کتاب خدا و سنت پیامبر صلّى الله علیه وآله بود زبانش گویا، برهان و استدلال او قوى، قلبش محکم و شجاع، غیر از خدا از کسى نمى ترسید و زندان تاریک و شکنجه آزار دهنده براى او اهمیت نداشت. با فقهاء و صوفیان مقابله کرد و زیارت قبور و امام زادگان را قبول نداشت و مى گفت: باید نابود شوند. در باره آراء خودش، کتاب ها و رساله ها نوشت و اعتنا به چیزى غیر از کتاب و سنت نکرد!. با امام و پیشواى خودش احمدبن حنبل مخالفت کرد، آن گاه که اجتهاد و رأى او را وادار به چنین کارى مى کرد.

ادامه در لینک اصلی

http://fa.abna24.com/cultural/archive/2013/08/20/453682/story.html

http://tik.ir/fa/news/6704

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۰۵
عباس جعفری (فراهانی)

نظرات  (۱)

ممنون ازاگاهی رسانی
پاسخ:
خواهش می کنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی