تاریخ اسلام و معاصر ایران و جهان

تاریخ اسلام و تشیع
تاریخ اسلام و معاصر ایران و جهان
.....
بایگانی
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۲۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

  پیروان «ابن تیمیة» و «محمدبن عبدالوهاب» ـ یا به اصلاح ما «وهابیون» ـ خود را «سلفی» می نامند؛ یعنی پیروان سلف صالح، پیشینیان نیکوکار و مسلمانان صدر اسلام. نوشتار زیر که به قلم حجت الاسلام عباس جعفری فراهانی تهیه و تنظیم شده، بررسی کرده که آیا وهابیون واقعاً پیرو سلف صالح هستند؟

اشاره:

با توجه به اینکه جریان سَلَفى گرى (1) در شام به ابن تیمیه و طرف داران او نسبت داده شده و محمدبن عبدالوهاب (مؤسس و بنیان گذار فرقه وهّابیان) خودش را پیرو و ادامه دهنده آراء و افکار او مى دانست. طبق تعریفى که معتقدین به سلفى گرى از آن مى کنند، لازم است طرفداران این جریان فکرى به اصول و لوازم آن معتقد بوده و عمل کنند و به لوازم آن ملتزم باشند مانند اینکه طبق اصول سه گانه: قرآن ـ سنّت و اجماع، عموم مسلمانان بعد از رحلت پیامبر ـ صلّى الله علیه وآله ـ بر قبر مقدس ایشان وارد مى شدند، او را زیارت مى کردند و هیچ گاه بزرگان اسلام (صحابه و علماء) این عمل را بدعت و شرک ندانسته اند!. پس با چه انگیزه و دلیلى امثال ابن تیمیه، این عمل را بدعت و شرک مى شمارند و با آن مخالفت کرده اند و به احادیثى تمسّک مى کند که ارزش و اعتبار استناد ندارند؟! (2)

از طرف دیگر، سلفِ صالح (صحابه و مسلمین) در طول زندگانى پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه وآله ـ همواره از مقام و منزلت و شخصیت انسانى و معنوى ایشان بهره مى جستند، چون که خداوند به آن دستور داده است (3) و هیچ گاه این مسئله را مطرح نکرده اند که توسّل، استغاثه و حضور در نزد پیامبر صلّى الله علیه وآله در زمان حیات و زیارت در زمان رحلت، موجب شرک مى باشد! پس آیا درست است، ابن تیمیه را که بر خلاف سلف صالح رفتار مى کند و باعث ایجاد شبهه و تردید در معارف اسلامى مانند توحید، توسل، شفاعت، زیارت قبور و اتهام به شیعیان و ... و اختلاف و تفرقه در جهان اسلام(قرن هشتم هجرى) مى گردد را مجدِّد و احیاء کننده سَلَف صالح! دانست؟!. هرگز چنین نیست. در این مقاله کوتاه، به بررسی این موضوع می پردازیم.

محمدبن عبدالوهاب مدعى پیروى از ابن تیمیه مى باشد؟!

با توضیحى که در باره آراء و افکار ابن تیمیه گذشت، وهّابیان (محمدبن عبدالوهاب و طرف داران او) پیروى از آراء و پندارهاى احمدبن تیمیه و شاگردان او مانند ابن قیّم الجوزیة را منکر نمى شوند بلکه پیروى از او را افتخار خود مى پندارند!.

حافظ وهبة(م 1378 هـ.) مى گوید: «میان این دو مرد (ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب) در دعوت به سوى حق! تشابه عظیمى است و ابن تیمیه هم چون مثال و سرمشق بزرگى است براى مُصْلح بعدى یعنى محمدبن عبدالوهاب». (4)

فرید وجدى(م 1316 هـ.) مى نویسد: «شیخ محمد [ابن عبدالوهاب] با علماى حنبلى دمشق رابطه داشته و طبیعى است که از تألیفات حنبلیان، بالأخص از تعالیم ابن تیمیه و شاگردش ابن قیّم الجوزیّه بهره گرفته است». (5)

ابن تیمیه خودش را مجتهد و فقیه مى دانست و به خاطر استعداد فراوان!، دچار عجب و غرور گردید و آرایى برخلاف فقهاى مشهور و مسلّم شیعه و سنّی، اعلام و بر نظرات آنان خرده گرفت و بر خلاف اجماع مسلمانان سخن گفت! معروف است که اصحاب پیامبر صلّى الله علیه وآله مانند عمر بن الخطّاب و علىّ بن ابى طالب علیه السلام را تخطئه و عثمان بن عفّان (خلیفه سوم) را مال دوست مى خواند. در سخنان خود تند بود و کلماتى دور از ادب را به زبان جارى مى کرد!.

احمد امین(1954 م) مى گوید:«اقتفى فى دعوته و تعالیمه عالِماً کبیراً ظهر فى القرن السابع الهجرى فى عهد السلطان الناصر(6) هو «ابن تیمیه» و هو ـ مع انّه حنبلى ـ کان یقول بالإجتهاد و لو خالف الحنابلة، و کان حرّ التفکیر فى حدود الکتاب و صحیح السنة، ذلق اللسان، قوى الحجّة، شجاع القلب، لایخشى احداً الا اللّه، و لا یَعبأ ـ بسجن مظلم و لا تعذیب مرهق، فهاجم الفقهاء و المتصّوفة و دعا الى عدم زیارة القبور و الأضرحة و هدمها، و الّفّ فى ذلک الرسایل الکثیرة و لم یعبا الاّ بما ورد فى الکتاب و السنّة و خالف امامه احمد بن حنبل حین أدّاه اجتهاده الى ذلک، فیظهر انّ «محمدبن عبدالوهاب» عرف ابن تیمیة من طریق دراسته الحنبلیة، فأعجب به و عکف على کتبه و رسایله یکتبها و یدرّسها، و فى المتحف البریطانى بعض رسایل لابن تیمیة مکتوبة بخطّ ابن عبدالوهاب، فکان ابن تیمیة امامه و مرشده و باعث تفکیره و الموحى الیه بالإجتهاد و الدعوة الى الاصلاح». (7)

ترجمه: محمدبن عبدالوهاب در دعوت(جنبش) خودش به دانشمند بزرگى که در قرن هفتم هجرى در دوره سلطنت(ناصر) یعنى«ابن تیمیه» ظهور کرده بود؛ اقتدا و پیروى نمود. او با اینکه حنبلى مذهب بود، قایل به اجتهاد شد که حنابله آن را قبول ندارند. ابن تیمیه انسان آزاد اندیش در حدود کتاب خدا و سنت پیامبر صلّى الله علیه وآله بود زبانش گویا، برهان و استدلال او قوى، قلبش محکم و شجاع، غیر از خدا از کسى نمى ترسید و زندان تاریک و شکنجه آزار دهنده براى او اهمیت نداشت. با فقهاء و صوفیان مقابله کرد و زیارت قبور و امام زادگان را قبول نداشت و مى گفت: باید نابود شوند. در باره آراء خودش، کتاب ها و رساله ها نوشت و اعتنا به چیزى غیر از کتاب و سنت نکرد!. با امام و پیشواى خودش احمدبن حنبل مخالفت کرد، آن گاه که اجتهاد و رأى او را وادار به چنین کارى مى کرد.

ادامه در لینک اصلی

http://fa.abna24.com/cultural/archive/2013/08/20/453682/story.html

http://tik.ir/fa/news/6704

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۴۱
عباس جعفری (فراهانی)


«تکفیر» واژه ای است که این روزها به کرات می شنویم. تکفیر امروز به مسئله ای جدی برای جهان اسلام تبدیل شده و چاره ای نیست که برای آن راهبردی دقیق تعیین کرد. اما نبود شناخت دقیق از جریانات مختلف، همواره سبب شده تا راهبردهایی در قبال آنان اتخاذ شود که نتیجه ای نه چندان مطلوب داشته باشد. به همین منظور برای گونه شناسی تکفیر و تبیین اختلافات میان تکفیری ها با حجت الاسلام میثم صفری، کارشناس ارشد مذاهب اسلامی گفتگو کردیم که در ادامه از نظر می گذرد؛

تکفیر

*آیا «تکفیر» در اعتقادات شیعی هم وجود دارد؟

ابتدا باید چند واژه را با هم بحث کنیم. سه واژه مهم هست که باید روی آن بحث شود: «اسلام»، «ایمان» و «کفر». تکفیر بعد از تبیین این سه واژه روشن می شود. تقریبا اجماع جهان اسلام این است که هرکسی شهادتین بگوید داخل در «اسلام» شده است. و کسی که منکر اینها بشود داخل در «کفر» شده است.

اما درباره «ایمان» در قرآن آمده است که «یا ایهاالذین آمَنوا آمِنوا بالله» «آمَنوا» اول به معنای اسلام است و «آمِنوا» دوم به معنای ایمان است. یعنی هر مومنی قطعا مسلمان هست ولی هر مسلمانی لزوما مومن نیست. از امام صادق «ع» نسبت بین ایمان و اسلام را پرسیدند، ایشان می فرمایند نسبت بین این دو، مثل نسبت کعبه به مسجدالحرام است. هرکسی وارد مسجدالحرام شده باشد لزوما وارد کعبه نشده ولی هرکس وارد کعبه شده باشد قطعا وارد مسجدالحرام شده است.

از طرف دیگر احادیثی در فریقین وجود دارد مثلا می گوید کسی که تارک الصلاة شد کافر است. این چه نوع کفری است؟ کفر به معنای خروج از اسلام یا کفر به معنای خروج از ایمان؟ اگر به معنای خروج از اسلام باشد یکسری احکام مانند طهارت و نجاست و بحث ازدواج و ارث بر آن بار می شود و اگر به معنای خروج از ایمان باشد هیچ کدام از احکام خروج از اسلام بر آن بار نمی شود.

متاسفانه برخی– چه شیعه و چه سنی – به صرف دیدن یک حدیث دیگران را تکفیر می کنند. بعد تکفیر را عملیاتی می کنند و فرد را می کُشند! کمااینکه چندسال قبل در یکی از شهرها یک فرد مذهبی چندتا حدیث درباره دخترانی که خود فروشی می کنند خوانده بود، بعد آنها را تکفیر و در نتیجه چندین نفر از آنها را اعدام کرده بود! در دادگاه هم محکم از خودش دفاع کرده که من حکم اسلام را اجرا کردم.

ادامه در لینک اصلی

http://www.mehrnews.com/news/3686908

http://www.cgie.org.ir/fa/news/130203

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۱۵
عباس جعفری (فراهانی)
محمدحسین رفیعی
مقدمه
از ظهور محمد بن عبدالوهاب در بیابان‌های دور افتاده نجد در شبه جزیره عربی، تنها دو قرن و اندی گذشته، اما تاثیرات و نتایج آراء وی که در قالب فرقه وهابیت مطرح شد، دامنه بسیار گسترده‌ای داشته است. یکی از مشکلات محققین تاریخ اسلام در شناخت این جنبش، فقدان منابع تاریخی دست اول و بی طرف است. دو دلیل عمده را می‌توان برای این مساله مطرح کرد:
1- ضعف و فقدان یک سنت تاریخ‌نگاری غنی بومی در منطقه نجد که وقایع را پیش از تاثیرگذاری فکری وهابیان ثبت کرده باشند(همانند ایران، مصر یا شام)
2- بی اهمیت بودن منطقه نجد، نزد مورخین مناطق همسایه همچون یمن، مصر، حجاز و ... . به دیگر سخن نه حکمرانی سرشناس، نه موقعیت استراتژیک حساس و نه حتی وجود زیارتگاه ویژه‌ای در این منطقه، توجه هیچیک از مورخین همجوار را برای ثبت تحولات نجد جلب نکرده است. با این تفاسیر، ما با تاریخی از سرآغاز حرکت وهابیت و افکار شخص ابن عبدالوهاب مواجهیم، که یکسره محصول فکر و نظر مورخین وهابی ست.[1]
از اینرو پژوهشگران این عرصه، دائماً به دنبال یافتن منابعی هستند که عاری از تاثیر وهابیان باشند و از وجهی بی‌طرفانه به شرح وقایع پرداخته باشند. در این راستا باید توجه داشت که یکی از اصلی‌ترین ملزومات در هر پژوهش تاریخی، شناخت و بررسی میزان صحت و سقم منابع آن پژوهش است. دیر زمانی ست که کتابی به نام «خاطرات مستر همفر» درباب زمینه های شکل گیری آراء محمد بن عبدالوهاب در محافل مطرح است و واکنش های متفاوتی را برانگیخته است. چرا که اطلاعات مندرج در این کتاب تا بدانجا جزئی نگر و مسلط بر همه جوانب دیده می شوند،که به سختی می توان این حجم وسیع از جزئیات دقیق را نفی کرد. اما مشکل اینجاست که تقریبا هیچیک از این حجم وسیع این اطلاعات را نمی توان توسط منابع دیگر تایید کرد.
چنانکه پیش از این اشاره کردیم، دست خالی پژوهشگران تاریخ وهابیت درباره سرچشمه‌های شکل‌گیری عقاید ابن عبدالوهاب باعث شده تا نتوانند به آسانی درباره اطلاعات گسترده این کتاب اظهار نظر کنند. ما در این مقاله برآنیم تا ضمن ارائه گزارشی از تاریخی که این کتاب پرهیاهو در میان مسلمین و اروپائیان برانگیخته، به تحلیل و نقد درون‌متنی آن بپردازیم و بر مبنای شواهد و یافته‌های پژوهشی دیگر به میزان صحت و سقم مطالب آن دست یابیم.
ادامه در لینک اصلی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۲
عباس جعفری (فراهانی)

در چند سال اخیر جریانی انحرافی با نام‌های «احمدالحسن» و «یمانی» از کشور عراق شروع به رشد کرده و در ایران هم هوادارانی یافته است. خوشبختانه در محافل علمی به ادعاهای این افراد که ظاهراً همگی مبتنی بر احادیث است پاسخ داده شده است؛ اما به‌نظر می‌رسد فراتر از مباحث علمی باید نگاهی متفاوت به علل رشد این فرقه منحرف داشته باشیم. برای اطلاع از این موضوع با حجت‌الاسلام سیدهادی صالحی از اساتید فرق و ادیان به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

2dcd3a525195fbb6dcfd5ec899deb237

جناب آقای صالحی، اگر موافق باشید در ابتدا درباره برخی دلایل ناگفته‌ی گرایش به جریان یمانی در داخل کشور و حتی جامعه نخبگانی و حوزوی صحبت کنیم. فارغ از استدلالات ظاهراً علمی این افراد، به‌نظر می‌آید برخی مسائل روحی و روانی هم در این بین مؤثر است. لطفاً در این باره توضیح بفرمایید.

درباره علل گرایش افراد به فرق و مدعیان دروغین و به‌عبارت دیگر برای بررسی یکی از دلایل موفقیت فرق نوظهور، لازم است از منظر روان‌شناختی و کمی متفاوت به موضوع نگاه کنیم. اساساً یکی از دلایل – تاکید می‌کنم یکی از دلایل – گرایش افراد به فرق و ادیان مسأله‌ی روحی و روانی است؛ یعنی فردی که پیرو دین یا مذهبی است، ممکن است به دلایل مختلفی نسبت به دین خود بدبین شود. این دلایل می‌تواند شامل عملکرد نادرست رهبران آن دین یا حتی مسائل خانوادگی باشد. به هرحال نقطه شروع یعنی فاصله گرفتن یک فرد از باورهای پیشین خود، مسأله‌ای روحی و روانی است. مثلاً یک مسیحی از رفتارهای غیراخلاقی کشیش‌ها منزجر می‌شود و همین امر در مرحله نخست باعث بدبینی به باورهایش  می‌شود؛ سپس سعی می‌کند آیین دیگری بیابد. درباره مستبصرین هم این اصل وجود دارد؛ برخی اهل سنت نسبت به دوگانگی‌ها یا رفتار ناهنجار بزرگان خود دچار زدگی می‌شوند و به‌دنبال حقیقت می‌روند و انگیزه مطالعه پیدا می‌کنند درباره‌ی مذهبی که همیشه مورد مواخذه بزرگان‌ خودشان بوده و با حقایق تشیع آشنا می‌شوند. در مسائل سیاسی روز هم همین است؛ گاهی اوقات مثلاً فردی در انتخابات چند دوره قبل نفر سی‌ام لیست تهران می‌شود و در دوره‌ای با معرفی او تمام لیست سی‌نفره رای می‌آورد؛ بخش عمده‌ی این رأی به‌خاطر مخالفت با دیگران است.

حال به مسأله احمدالحسن یا همان یمانی بپردازیم؛ به اعتقاد بنده یکی از دلایل رشد اقبال به این مدعی، خوف علاقه‌مندان به امام زمان از ایجاد نظامی در عرض مهدویت است. این موضوع بسیار حساس است. متأسفانه در دو دهه اخیر موضوع حاکمیت دینی و به تبع آن ولایت فقیه در کشور عراق درست معرفی نشده است و دست‌هایی هم در کار بوده تا این اصل را به‌گونه‌ای دیگر بنمایانند. این زعم نادرست با توجه به چاشنی ضدعجم و ضدایرانی بودن برخی از جماعت عراقی، باعث خوف از ایجاد یک حکومت در عرض مهدویت شده است. دقیقاً در همین خلأ پیش‌آمده مشاهده می‌کنیم که فردی ادعای واسطه ظهور امام زمان را دارد؛ اما نه با محور قرار دادن خود؛ بلکه خود را زمینه‌ساز ظهور حضرت ولی عصر معرفی می‌کند و ظاهراً برای خود هیچ جایگاه و شأنی هم قائل نیست؛ اما در مقابل، برخی مدافعین ولایت فقیه او را حتی منصوب خداوند معرفی می‌کنند. خب در چنین شرایطی اقبال افراد به این مدعی قابل پیش‌بینی است. اگر دقت کرده باشیم نوک پیکان حملات احمدالحسن ابتدا به‌طرف مراجع و سپس ولی فقیه است. استدلال او هم این است که مراجع تقلید که کلاً فلسفه وجودی‌شان به‌خاطر غیبت امام زمان است، الان دیگر خود را قدرتی هم‌عرض امام زمان می‌دانند. به همین دلیل او این مسأله را محور هجمه به مراجع قرار داده است.

ادامه در لینک اصلی

http://mobahesat.ir/10228

http://mobahesat.ir/10620

http://almahdyoon.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۴۸
عباس جعفری (فراهانی)

علی رئیسی، 312صفحه، رقعی.
نشر: اسفند 1394

در پژوهش حاضر که رساله علمی نگارنده در دوره تخصصی سطح سه (کارشناسی ارشد) کلام است، سعی شده است به‌جای تکرار سخنان ناقدانی مانند احمد زینی دحلان، سلیمان بن عبدالوهاب و ... که بارها در کتب نقد وهابیت بیان شده است، نگاهی به منتقدان معاصر داشته باشد.

منتقدانی که برخی از آنان، هنوز به روش سلفی‌گری پایبندند و در مدارس و فضای عربستان سعودی رشد یافته‌اند مانند شیخ حسن بن فرحان مالکی و محمد بن علوی مالکی. 

دو شخصیت دیگر این تحقیق، یکی شهید محمد رمضان البوطی است و دیگری حسن بن سقاف اردنی است. 

هر دو از عالمان قابل احترام در مناطق مختلف جهان اسلام و به طور خاص در بلاد شام هستند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۶
عباس جعفری (فراهانی)

نوشته سید محمد کثیری، ترجمه علی زمانی، جلد اول، 200صفحه، رقعی.
نشر: اسفند 1394

این کتاب ترجمه کتاب «السلفیة بین اهل السنة والامامیة»، تألیف سید محمد کثیری است. نویسنده با رویکردی تاریخی ـ کلامی که مبتنی بر پژوهشی تحلیلی و تحقیقی است، عقاید سلفیه حشویه و وهابیت را بررسی و ریشه‌یابی کرده است. 

وی اطلاعات تاریخی، کلامی، تفسیری، حدیث‌شناختی، سیاسی و جامعه شناختی ارزش مندی را پیش روی خواننده گرامی قرار می‌دهد. 

بخش اول کتاب، به تبیین مفاهیم سلف، حشو، اهل‌سنت و شیعه می‌پردازد و در ادامه، نقش مذهب حنبلی در پیدایش حشویه و همچنین تلاش ابن تیمیه در بازسازی اندیشه حشوگرایی را بررسی می‌کند. 

بخش دوم آن که جلد دوم کتاب را تشکیل می‌دهد (در دست چاپ) به بیان تعارض‌‌های میان سلفیه با اهل‌سنت و شیعه اختصاص دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۱
عباس جعفری (فراهانی)

پادشاهی «بحرین» کشوری است جزیره‌ای در خلیج فارس که ۶۶۵ کیلومتر مربع وسعت دارد. پایتخت آن منامه و زبان رسمی آن عربی است. بحرین به پنج استان بخش شده و تا ۳ ژوئیه ۲۰۰۲ دارای ۱۴ شهر بوده‌است. 

 این کشور از ۳۳ جزیره تشکیل یافته که عمدتاً از دشت‌های بیابانی تشکیل می‌شوند و مرتفع‌ترین نقطه آن تنها ۱۲۲ متر ارتفاع دارد. بحرین آب‌وهوایی خشک با زمستان‌هایی معتدل و تابستان‌هایی بسیار گرم و مرطوب دارد. نفت و گاز طبیعی و ماهی و مروارید از منابع طبیعی این کشور است اما کاهش ذخیره نفتی باعث شده تا بحرین در سال‌های اخیر به سمت فرآوری و تصفیه نفت حرکت کرده و به یکی از مراکز بانکی بین‌المللی تبدیل شود. شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه از سال ۱۹۹۹ قدرت را در این کشور در اختیار دارد و در سال ۲۰۰۲ کشور را به یک پادشاهی مشروطه تبدیل کرده و عنوان خود را از امیر به پادشاه تغییر داد. بر اساس برآورد سال ۲۰۰۹ جمعیت بحرین ۷۲۷٬۷۸۵ نفر بوده که ۲۳۵٬۱۰۸ نفر از آن‌ها شهروندان خارجی هستند.[۲] بحرین از سال ۱۷۸۳ تحت حکومت آل خلیفه قرار گرفته‌است، در حالی‌که حکومت قاجار و پهلوی آن را بخشی از ایران می‌دانست. بحرین از سال ۱۸۲۰ میلادی تحت سرپرستی کشور بریتانیا درآمد و در سال ۱۹۷۱ اعلام استقلال کرد و ایران اولین کشوری بود که استقلال آن را به رسمیت شناخت.[۳]
بحرین یک حکومت پادشاهی مشروطه است. پادشاه به طور موروثی از خاندان آل خلیفه انتخاب می‌شود که از سال ۱۸۲۰ میلادی قدرت را در این جزیره به دست گرفت و اتحاد خود را بابریتانیا اعلام کردند. این کشور در سال ۱۹۷۱ استقلال خود را از سرپرستی بریتانیا اعلام کرد؛ و قانون اساسی فعلی این کشور در سال ۲۰۰۲ تصویب شده‌است. نظام حقوقی این کشور ترکیبی از حقوق اسلامی (فقه) و کامن لا انگلیسی است.

شاه یا امیر کنونی کشور حمد بن عیسی آل خلیفه است که از سال ۱۹۹۹ قدرت را در دست دارد؛ ولیعهد سلمان بن حمد، پسر وی است که در ۱۹۶۹ به دنیا آمده و ریاست دولت به عهدهٔ نخست‌وزیر خلیفه بن سلمان پسرعموی شاه است که از سال ۱۹۷۱ این مقام را دارد. قوهٔ مقننه دومجلسی این کشور (المجلس الوطنی) از مجلس شورا (مجلس الشوری) و مجلس نمایندگان (مجلس النواب) تشکیل می‌شود. هر دو مجلس ۴۰ عضو دارند. تمامی اعضای مجلس علیا (مجلس شورا) توسط شاه و تمامی اعضای مجلس سفلی (مجلس نمایندگان) با رأی مستقیم مردم انتخاب می‌شوند.[۶]

در بحرین حدود ۱۵ حزب سیاسی شامل احزاب مذهبی، لیبرال، چپ و بعثی وجود دارد.

برجسته‌ترین حزب سیاسی شیعه جمعیت وفاق ملی اسلامی است که دکتر سعید شهابی از بنیان گذاران آن است. احزاب دیگر شیعه شامل حزب عمل اسلامی و حزب الرسالة می‌باشند.

پس از انقلاب یاسمین در تونس که موجب فرار زین العابدین بن علی و همچنین انقلاب مردم مصر و سقوط حسنی مبارک، بحرینی‌ها نیز به خیابان آمدند و به اعتراض عملکرد پادشاه این کشور پرداختندکه نیروهای آل خلیفه و آل سعود به بازداشت و سرکوب مردم پرداختند.

Protesters camped out infront of the Pearl Roundabout in Bahrain.jpg
لینک اصلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۶
عباس جعفری (فراهانی)
روزنامه «جمهوری اسلامی» در سرمقاله امروز شنبه 2 مردادماه 1395 نوشت:
اتهام فرقه‌گرائی به جمهوری اسلامی ایران از مضحک‌ترین ابزارهایی است که آل سعود و مهره‌های این خانواده به شدت مرتجع و عقب افتاده بکار گرفته‌اند درحالی که علمای دینی، دانشگاهیان و سیاسیون سراسر جهان اسلام می‌دانند که نظام جموری اسلامی تلاش‌های فراوانی برای وحدت امت اسلامی به عمل آورده است ... .
تحرکات جدید حکومت «آل سعود» در منطقه، برای ملت‌های مسلمان و امنیت غرب آسیا هشدار دهنده است. منابع رسمی رژیم صهیونیستی روز پنجشنبه از سفر یک ژنرال بازنشسته سعودی به نام «انور عشقی» به فلسطین اشغالی و مذاکره با مقامات صهیونیست خبر دادند. این ژنرال بازنشسته که رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک عربستان است در راس هیاتی به فلسطین اشغالی سفر کرده تا درباره توسعه روابط عربستان با رژیم صهیونیستی مذاکراتی انجام دهد.
خبرهایی هم درباره برقراری پرواز هواپیماهای مسافربری سعودی به تل‌آویو و آغاز رفت و آمدهای عادی میان عربستان و اسرائیل منتشر شده است که در نوع خود بسیار حساسیت برانگیز و نشانه تلاش آل سعود برای آشکار ساختن روابط با صهیونیست‌هاست. وجود روابط پشت پرده میان آل سعود و رژیم صهیونیستی، از مدت‌ها قبل برای ناظران سیاسی مکشوف بود لکن آنچه اکنون قابل توجه و تامل است تلاش آل سعود برای آشکار ساختن این روابط است.
 تقریباً همزمان با این تحرکات خائنانه، وزیر خارجه عربستان نیز با تمرکز بر سه محور سخنان خصمانه‌ای علیه جمهوری اسلامی ایران به زبان آورده که نشان دهنده برنامه‌ریزی ویژه‌ای علیه ملت ایران و با هدف ایجاد تشنج در منطقه است. 
این سه محور عبارتند از:

1 – اتهام تکراری تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای.
2- تروریست دانستن حزب‌الله لبنان و زیر سئوال بردن حمایت ایران از این گروه جهادی و ضد صهیونیستی.

3- تلاش برای چسباندن انگ فرقه‌گرائی به ایران و حتی متهم ساختن قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به دارا بودن محتوای فرقه‌گرایانه درحالی که این قانون برمبنای دستور قرآنی «هذه امتکم امه واحده» تدوین شده است.
ادامه در لینک اصلی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۲۸
عباس جعفری (فراهانی)