تاریخ اسلام و معاصر ایران و جهان

تاریخ اسلام و تشیع
تاریخ اسلام و معاصر ایران و جهان
.....
بایگانی
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

گذشته چراغ راه آینده است و تاریخ، حکیم جهان دیده‌اى است که حوادث گذشته را بازخوانى مى‌کند تا راهى براى پیمودن آینده مبهم پیش روى ما بنهد. ماه ذى‌الحجةالحرام همواره تداعى‌کننده اعیاد مبارک قربان و غدیر است. این دو از ایام‌الله و شعائر الهى هستند که بزرگداشت آن‌ها بر هر مسلمانى لازم است.

نتیجه تصویری برای موسوعة التاريخ الاسلامى

ترجمه و تلخیص: حسین على عربى

این مقاله، ترجمه و تدوین بخشى از کتاب موسوعة التاریخ الاسلامى، تألیف آیت الله استاد محمدهادی یوسفى غروى مى‌باشد، که درصدد برآمده است با استفاده از منابع دست اول و با اهمیت دادن به منابع شیعى و اشاره به آیات اکمال، تبیلغ و ولایت که در هنگام حجة‌الوداع نازل شده است، جریان حجة الوداع و غدیر خم را بازخوانى کند تا زمینه آشنایى هرچه بیش‌تر با سیره پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و اخلاق و منش و سیاست‌ها و درایت‌هاى آن حضرت فراهم شود.

نزول دستور الهى براى انجام حج

امام باقر(علیه السلام) مى‌فرمایند: «جبرئیل بر رسول‌الله(صلى الله علیه وآله) نازل شد و به او گفت: اى محمد(صلى الله علیه وآله)، خداوند متعال سلام مى‌رساند و مى‌فرماید: من هیچ یک از پیامبران و رسولان خود را قبض روح نکردم، مگر بعد از اکمال دینم و تأکید بر حجتم. حال دو فریضه از دین تو باقى مانده که لازم است آن‌ها را به قوم خود ابلاغ کنى: فریضه حج و فریضه ولایت و خلافت بعد از خودت. به درستى که من هیچ‌گاه زمین را از حجت خویش خالى نگذارده و خالى نخواهم گذاشت. حال خداوند متعال به تو امر مى‌فرماید که فریضه حج را به قوم خود ابلاغ کنى و حج به جاى آورى و اعلام کن تا هرکسى که استطاعت دارد، همراه تو حج به جاى آورد و احکام حج را همانند احکام نماز و زکات و روزه به آن‌ها بیاموزى و آنان را به امور حج واقف گردانى».1 امام صادق(علیه السلام)نیز مى‌فرماید: «ده سال از اقامت رسول‌الله(صلى الله علیه وآله) در مدینه مى‌گذشت در حالى که حجّى به جاى نیاورده بود.2 پس به تمام کسانى که اسلام آورده بودند، پیام فرستاد که رسول الله(صلى الله علیه وآله) قصد حج دارد و آن را به همه اعلام مى‌کند تا هر کسى که توانایى دارد، او را همراهى کند. به دنبال آن مردم براى انجام حج روى آوردند.3 علاوه بر این، آن حضرت به جارچى‌ها دستور داد که با صداى بلند اعلام کنند: رسول الله(صلى الله علیه وآله) مى‌خواهد در این سال فریضه حج به جاى آورد.4 او مى‌خواهد که احکام حج را مثل سایر احکام دینى به شما بیاموزاند و شما را بر آن‌ها واقف گرداند، کسانى که استطاعت دارند او را همراهى کنند.5 به دنبال آن، اهالى مدینه و اطراف و بادیه نشینان براى انجام مراسم در کنار رسول‌الله(صلى الله علیه وآله) آماده شدند».6

حرکت براى حجة‌ الوداع

پیامبر(صلى الله علیه وآله) ابودجانه انصارى یا شباع بن عرفطه غفارى 7 را جانشین خود در مدینه قرار داد و چهار روز مانده به آخر ذى‌القعده، از مدینه خارج شد.8 افرادى که براى انجام حج آن حضرت را همراهى مى‌کردند، به هفتاد هزار نفر یا بیش‌تر مى‌رسیدند.9 آن حضرت شصت و چهار یا شصت و شش10 و بنا به قولى، صد نفر شتر11 قربانى را براى این حج در نظر گرفت و ناجیة بن جندب أسلمى خزاعى را مسؤول نگهدارى و هدایت آن‌ها کرد.12 پس از آن‌که آن حضرت(صلى الله علیه وآله) به شجره در ذى‌الحلیفة رسید، فرود آمد. این‌جا میقات اهل مدینه به سوى مکه بود. در آن‌جا پیامبر دستور داد که افراد موهاى زاید بدن را زایل کنند و غسل به جاى آورند و در یک ازار و رداء مُحرِم شوند و کسانى که رداء ندارند با إزار و عمامه محرم شوند و تحت الحنک‌هاى عمامه را بر شانه بیندازند.13 از حوادث قابل ذکر در میقات ذى‌الحلیفة این است که پس از شهادت جعفر بن ابیطالب در موته، ابوبکر تیمى با بیوه او، أسماء بنت عمیس ازدواج کرده بود. اسماء به پسرش محمد حامله بود و با وجودى که وضع حملش نزدیک بود، همراه شوهرش ابوبکر براى انجام حج حرکت کرده بود. او وقتى که به ذى‌الحلیفه رسید، وضع حمل کرد. از این‌رو، فردى را نزد رسول الله(صلى الله علیه وآله) فرستاد تا مسأله را از آن حضرت بپرسد. رسول‌الله(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «غسل کن و استشفار بنما14 و مُحرم شو».15 او هم استشفار کرد و کمربندى به کمر بست و محرم شد16 و لبیک حج را گفت.17 ورود رسول الله به ذى‌الحلیفة در وقت ظهر رخ داد. آن حضرت شب جمعه را در آن‌جا اقامت کرد تا اصحاب و قربانى‌ها به وى برسند. پس از آن‌که زنانش، که بر هودج‌هایى سوار شده بودند و تمام اصحاب و قربانى‌ها به وى رسیدند،18 صبر کرد تا ظهر شد. سپس غسل کرد و از اقامت گاه خود خارج شد و به کنار شجره[درخت] رفت و در آن‌جا نماز ظهر19 را به صورت دو رکعتى20 به جاى آورد و آن‌گاه قصد حج کرد.21 پس از آن فرمود که یک قربانى بیاورند. در سمت راست این حیوان علامتى گذاشت و پیش از آن‌که مُحرم شود، یک جفت نعلین بر گردن آن آویخت و تمام این کارها را رو به قبله انجام مى‌داد. پس از آن به ناجیة بن جندب امر فرمود تا بقیه قربانى‌ها را إشعار[علامت‌گذارى] کند. او این کار را با همکارى دو جوان أسلمى انجام داد. سپس[ناجیة بن جندب] از آن حضرت سؤال کرد: اگر یکى از قربانى‌ها از راه رفتن عاجز شد، آن را چه کنیم؟ فرمود: آن را نَحر کن و افسارش را به خونش آغشته کن و بر پهلوى راستش بزن، اما تو و همکارانت از گوشت آن نخورید.22 آن حضرت(صلى الله علیه وآله) حرکت کرد تا به بیداء رسید. در آن‌جا مردم در دو دسته صف کشیدند و آن حضرت(صلى الله علیه وآله) تلبیه حج 23 را به این صورت تلقین فرمود: «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، انّ الحمد والنعمة لک والملک، لاشریک لک».24 دو قطعه احرام پیامبر(صلى الله علیه وآله) از کرباس یمنى بود.25 مردم چشم به پیامبر دوخته و منتظر بودند که ببینند آن حضرت به چه کارى دستور مى‌دهد، یا چه کارى را انجام مى‌دهد، تا از او پیروى کنند.26 بنابراین، همه مردم به قصد حج محرم شدند و هیچ‌کدام نیّت عمره نکردند و اصلاً نمى‌دانستند که حج تمتع چیست27 و به علاوه، عده زیادى از آنان بدون برداشتن قربانى همراه وى حرکت کرده بودند.28 رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) شب یکشنبه را در منزلگاه مَلَل به صبح آوردند. سپس حرکت کردند تا به شرف السیّالة رسیدند. در آن‌جا پس از اقامه نماز مغرب و عشا، شام خوردند و سپس از سیّالة به سوى عرق الظبیة، در نزدیکى روحاء حرکت کردند. در عرق الظبیة نماز صبح را به جاى آوردند و به حرکت خود ادامه دادند تا به روحاء رسیدند و در آن‌جا اطراق کردند. در این‌جا، یکى از افراد طائفه بنى نهد گورخرى را که صید کرده بود، به رسول الله(صلى الله علیه وآله) هدیه کرد. آن حضرت(صلى الله علیه وآله) فرمود: آنچه که توسط دیگران صید مى‌شود، براى شما حلال است، مگر آنچه را که خودتان صید مى‌کنید یا به دستور شما صید مى‌شود. سپس از بدر گذشتند و به منصرف رسیدند. در آن‌جا پیامبر نماز مغرب و عشا را به جاى آورد. پس از صرف شام، دوباره به حرکت ادامه دادند تا به الاثابة که قبل از جُحفه واقع شده، رسیدند و پیامبر(صلى الله علیه وآله) نماز صبح را در آن‌جا به جاى آورد. در این‌جا، غلام ابوبکر شتر خود را، که زاد و توشه ابوبکر بر آن بود، خواباند و خودش هم به خواب رفت. پس از آن، شتر برخاست و در حالى که افسار را به دنبال خود مى‌کشید، حرکت کرد. پس از مدتى غلام بیدار شد و گمان کرد که شترش در همان مسیر کاروان حرکت کرده و لذا به دنبال کاروان به راه افتاد و از دیگران درباره شتر خود پرس و جو مى‌کرد، اما کسى از آن خبر نداشت. کاروانیان به حرکت خود ادامه دادند تا این‌که صبح روز سه‌شنبه پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) به عرج رسید و در خانه‌هایى که در آن‌جا بود، فرود آمدند. پیامبر اکرم در گوشه‌اى از محل اقامت خود نشسته بود که ابوبکر آمد و در کنارش نشست. پس از آن، عایشه و سپس اسماء آمدند و در کنار حضرت نشستند و ... تا این‌که کمى قبل از ظهر، غلام ابوبکر، حیران و سرگردان آمد. ابوبکر از او پرسید: شترت کجاست؟ جواب داد: آن را گم کرده‌ام! ابوبکر برخاست و او را به باد کتک گرفت و دائماً فریاد مى‌زد: چگونه از یک شتر هم نمى‌توانى محافظت کنى و آن را گم کرده‌اى؟ رسول خدا تبسّمى کرد و فرمود: آیا از این مُحرم و کارهایى که انجام مى‌دهد، تعجب نمى‌کنید؟! در طول مسیر خبر ورود رسول‌اللّه(صلى الله علیه وآله) به گوش بنى أسلم رسید. بعضى از آن‌ها یک کاسه بزرگ را از حَیس(خرما و روغن مخلوط شده با آرد) پر کردند و براى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) آوردند و آن حضرت به همراه خانواده‌اش و ابوبکر و کسانى که با وى بودند از آن غذا خوردند. در این سفر، صفوان بن معطّل در آخر کاروان حرکت مى‌کرد تا اشیاى به جاى مانده را بردارد و گمشدگان را راهنمایى کند. چیزى نگذشت که او همراه با شتر ابوبکر از راه رسید و آن را جلوى در اقامت گاه پیامبر خوابانید و به ابوبکر گفت: نگاه کن که چیزى کم نشده باشد. ابوبکر نگاه کرد و گفت: فقط یک کاسه بزرگ کم است، که آن هم نزد غلام بود. در این میان، بعضى از وسایل پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) بر شتر ابوبکر بار بود که گم شده بود، براى همین شایع شد که ناقه رسول‌الله(صلى الله علیه وآله) گم شده است، از این‌رو، سعد بن عباده همراه پسرش قیس، ناقه‌اى را با اسباب و اثاثیه براى آن حضرت آوردند. آن‌ها پیامبر(صلى الله علیه وآله) را دیدند که جلوى اقامتگاه خود ایستاده است. سعد گفت: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، مطلع شدیم که شترى، که زاد و توشه‌ات بر آن بار بوده، گم شده است، براى همین شتر خود را آورده‌ایم تا از این وسایل استفاده کنید. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: خداوند بارهایم را به من برگرداند. شما وسایل خود را ببرید. خداوند به شما خیر و برکت عنایت فرماید!. سپس از سعد بن عباده پرسید: اى ابوثابت، مگر آن مقدار که در مدینه از ما مهمان دارى مى‌کنى برایت کفایت نمى‌کند؟! سعد گفت: اى رسول خدا، خدا و رسول او بر ما منت دارند. به خدا قسم آنچه از اموال ما را که برمى‌دارى، نزد ما محبوب‌تر از آن مقدارى است که براى ما وامى‌گذارى. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: راست مى‌گویى اى ابوثابت! به تو بشارت مى‌دهم که رستگار شدى! روز چهارشنبه آن حضرت در سُقیا فرود آمد. صبح روز بعد به أبواء رسید و در محل مسجدى که در سمت چپ وادى ابواء و در جهت مکه قرار دارد، نماز به جاى آورد. سپس پیامبر حرکت کرد تا به قلعه‌هاى یمن رسید. در آن‌جا، حضرت براى استراحت زیر درخت نشست. در روز جمعه، در جحفه فرود آمد و در مسجدى که پایین‌تر از منطقه خم قرار دارد، نماز به جاى آورد. روز شنبه نیز به قُدید رسید و در مسجد مشلّل و سپس در مسجدى که در پایین لفتْ ساخته شده، نماز خواند. در لفت، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) از کنار هودج زنى گذشت که فرزند کوچکش همراه وى بود. آن زن بازوى بچه را گرفت و از آن حضرت پرسید: اى رسول خدا، آیا این کودک هم مى‌تواند حج به جاى آورد؟ حضرت پاسخ داد: بله، و براى تو هم ثواب نوشته مى‌شود. روز یکشنبه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به عسفان رسید. پس از آن‌جا به سوى کراع الغمیم حرکت کرد. در این سفر، عده زیادى پیاده بودند، آن‌ها در غمیمجلوى آن حضرت(صلى الله علیه وآله) آمدند و از سرعت حرکت کاروان و سختى پیاده‌روى شکایت کردند29 و از حضرت درخواست کردند که فکرى براى پیادگان هم بکند، تا آنان هم مقدارى از راه را سواره طى کنند. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود که امکاناتى براى سوارکردن همه آن‌ها ندارد، امّا به آنان توصیه فرمود که دستارهایى به کمر ببندند و هروله کنان راه بروند تا به بدنشان فشار وارد نیاید. آنان این دستور را انجام دادند و احساس راحتى کردند.30 ابن اسحاق با سند خود از عایشه روایت کرده است: هنگامى که در سرف بودیم، من حائض شدم. بدین خاطر گریه مى‌کردم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر من وارد شد و پرسید: چه شده است؟! گفتم: حیض شده‌ام. به خدا که دوست داشتم امسال به این سفر نمى‌آمدم! آن حضرت فرمودند: این حرف را نزن. تو تمام اعمالى را که حجاج انجام مى‌دهند، مى‌توانى به جاى آورى و فقط کعبه را نباید طواف کنى.31

...

ادامه در لینک اصلی

http://marifat.nashriyat.ir/node/1623

http://golestan.irib.ir/-/%D8%A7%DB%8C

https://fa.abna24.com/special-issue/3337/archive.html

http://abwa-cd.com

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۲۷
عباس جعفری (فراهانی)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی