تاریخ اسلام و معاصر ایران و جهان

تاریخ اسلام و تشیع
تاریخ اسلام و معاصر ایران و جهان
.....
بایگانی
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

حجت الاسلام عبّاس جعفری فراهانی

اشاره: امام چهارم حضرت علی بن الحسین زین العابدین (علیه السلام) در روز پنجم ماه مبارک شعبان المعظّم سال 38 هجری [1] در مدینه منوّره در خاندان وحی و امامت، کودکی چشم به جهان گشود که او را "علیّ" نام نهادند.پدر بزرگوارش امام حسین(ع) و مادر گرامی اش بنابر نقل بیشتر مورّخین «شهربانو» [2] دختر یزدگرد(پادشاه ساسانی ایران) می‌باشد. اگر چه بنا بر تحقیقِ بعضی از محقّقین معاصر، این نقل قابل خدشه و تردید واقع شده است. [3] ضمن عرض تبریک و تهنیت به ولادت نورانی این امام عزیز و حجت راستین خدا، به پیشگاه حضرت بقیة الله الأعظم(عجل الله فرجه)، مقام معظم رهبری(دام ظله)، مراجع عظام تقلید(دامت برکاتهم) و عموم شیعیان و مسلمانان جهان، توجه خوانندگان را به مقاله کوتاه زیر جلب می کنم. 

Image result for ‫امام زین العابدین و .../عباس جعفری فراهانی‬‎

1- شخصیت علمی، اخلاقی امام سجّاد(ع)
امام چهارم، حضرت علیّ بن الحسین، ملقّب به سجّاد(ع)، پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام حسین(ع) در واقعه عاشورای سال 61 هجری، امامت و ولایت مسلمانان و شیعیان را عهده‌دار شدند.
ابو حازم(یکی از محدثین) می‌گوید: «ما رایت هاشمیاً افضلُ من علیّ بن الحسین ولا افقه منه».[4] یعنی؛ از میان بنی هاشم[اهل بیت پیامبر] هیچ کس را والاتر و داناتر از علیّ بن الحسین[ع] ندیدم.
زُهری می‌گوید: «لم أدرک احداً من اهل هذا البیت ـ بیت النبیّ(ص) ـ‌ افضل من علیّ بن الحسین[ع]».[5] یعنی؛ از میان خاندان پیامبر(در این زمان) هیچ کسی را عالم‌تر و با فضیلت‌تر از علیّ بن الحسین(ع) ندیدم.
پیرامون مقامات معنوی و عبادت حضرت، از امام باقر(ع) روایتی نقل شده است که ذکر می‌شود: «کان قیام علی بن الحسین(ع) فی صلاته قیام العبد الذلیل بین یدی الملک الجلیل، کانت اعضاوه ترقعد من خشیة الله وکان یصلّی صلاة مودّع یری انّه لا یصلّی بعدها ابداً».یعنی؛ پدرم در نمازش، همانند بنده ضعیف در مقابل خداوند بزرگ می‌ایستاد و اعضای بدنش از خوف خداوند می‌لرزید همانند کسی که آخرین نماز خود را می‌خواند، نماز می‌خواند.
در سایر صفات و کمالات اخلاقی امام زین العابدین(ع) نیز سخن به همین منوال است. ائمه معصومین(ع) به معنای واقعی کلمه الگو و اسوه مردم زمان خود و تمامی بشر تا روز قیامت بوده و هستند. بر ما مسلمانان و شیعیان است که با سر مشق گرفتن از آن ها و پای‌بندی عملی به گفتار و کردار آن بزرگواران بتوانیم وظایف خودمان را انجام دهیم، ان شاء الله.

2- وضعیت شیعه و نقش امام سجاد(ع)
کوفه که در آن زمان پایگاه شیعیان بود، تبدیل به مرکزی جهت سرکوبی شیعیان شده بود، اکثر شیعیان واقعی امام حسین(ع) در حادثه کربلا به شهادت نایل آمده بودند. آن عده‌ای هم که هنوز زنده بودند، تحت شرایطی که عبیدالله بن زیاد به وجود آورده بود جرأت خودنمائی نداشتند، شیعیان پس از واقعه کربلا و شهادت جمع زیادی از خاندان پیامبر(ص) در وضعیت روحی و فکری سختی بسر می برند، دشمنان خیال می‌کردند، پس از رویداد واقعه عاشورا، دیگر در هیچ زمانی شیعه و رهبران آن ها نمی‌توانند قدرت پیدا کنند ولی این خیال باطلی بود، امام سجاد(ع) موفق شد در سایه تلاش های فراوان به شیعه حیاتی تازه ببخشد و زمینه را برای تجدید حیات واقعی در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) آماده سازد.
امام علیّ بن الحسین(ع) در طول مدت 34 از امامت و هدایت مسلمانان موفق شدند، شیعیان را از یکی از سخت‌ترین دوران ها نجات دهد. دورانی که جز سرکوب، فتنه، تحریف، قیام های باطل و کشتار شیعیان چیزی، هم راه نداشت.

3- امام سجّاد علیه السلام و شیعیان
امام زین العابدین علیه السلام بعد از ورود به مدینه مشاهده کرد که حادثه کربلا در میان مردم به خصوص شیعیان (عده ای که بنا به عللی نتوانستند امام حسین علیه السلام را یاری دهند و یا نخواستند) اثر تلخ و نگران کننده گذاشته است!. چنان چه عده ای گمان می کردند که دیگر شیعیان، نخواهند توانست قد علم کنند و کار آن ها، به پایان رسیده است و یا این که لااقلّ در صحنه سیاسی جامعه و اداره آن نخواهند توانست کاری از پیش ببرند.

البته، درست است که جامعه مسلمین(به خصوص شیعیان) بعد از حادثه کربلا دیگر توان مقابله شدید با دستگاه اموی را نداشت اما آن ها دریافتند که امویان برای رسیدن به اغراض دنیائی خود و حکومت بر مسلمین، از انجام هر جنایتی حتی، اگر کشتن فرزند پیامبر(ص) باشد، دریغ نخواهند نمود. لذا امام چهارم(ع) دست به فعالیت های سازندگی روحی و معنوی مردم مسلمان زد و مبارزات خود با ظلم و ستم اموی را به شکل دیگر(یعنی آماده سازی نیرو برای آینده) شروع نمود. گو اینکه از اعتراض به جنایات و ظلم های حکام اموی نیز غافل نمی شد.
در دروان امامت امام زین العابدین علیه السلام چند قیام و شورش اسلامی، شیعی در دفاع از مظلومیت ائمه معصومین(ع) و اظهار توبه از عدم حمایت اهل بیت پیامبر(ص) صورت گرفت. گرچه در بعضی از آن ها اغراض غیر الهی نیز دخالت داشت!.

یکی از این قیام ها، نهضت توّابین بود که مردم کوفه به رهبری سلیمان بن صَُرد خُزاعی، به همراهی چندین هزار نفر از کوفیان در آن شرکت داشتند. ادعا شده است که رهبری توابین، امامت علیّ بن الحسین(ع) را پذیرفته بود. [6] آن چه مهم است این است که آیا آن ها در صورت پیروزی، رهبری و امامت شیعیان را به اهل بیت پیامبر(ص) که مصداق آن در این زمان حضرت سجّاد(ع) بودند واگذار می نمودند!.
شروع این نهضت به طور پنهانی پس از حادثه جان گذار و خونین کربلا آغاز شد، اما در سال های 64 و 65 به اوج خود رسید و به صورت تهدیدی جدّی علیه ابن زیاد و دستگاه اموی در آمد. آن ها می گفتند: «ما از عدم حمایت از اهل بیت رسول خدا(ص) که به شهادت حضرت حسین بن علیّ"علیهما السلام" انجامید سخت پشیمانیم و لذا برای پاک کردن دامان خود از این گناه، دست به شمشیر برده و بر قاتلین حضرت می تازیم. آن ها از ناحیه وجدان خود سخت در عذاب بسر می بردند و آرامش وجدان خود را شرکت در نهضت خونین و در نهایت کشته شدن می دانستند و فریاد می زدند: ما از زندگی در دنیا سخت بیزاریم و هرگز به خاطر آن، دست به شورش نزده ایم». [7]
آن ها در جنگ خونین خود با سپاه اموی شکست خوردند و اکثریت آن ها به هم راه فرمانده خودشان به شهادت رسیدند.
پس از شکست توّابین، «مختار بن ابی عُبیدة الثقفی» در کوفه حرکتی جدید علیه بنی امیه شروع کرد. هدف او اگرچه بیشتر رنگ سیاسی داشت، اما در آن موقعیت، نقش مهمی در سوزاندن پایه های ستم دستگاه اموی ایفا نمود و فکر می کرد اگر شورش و نهضتش به موفقیت برسد باید رهبری آن در دست یکی از آل محمّد(ع) باشد. لذا نامه ای به امام چهارم حضرت سجّاد(ع) نوشت و درخواست نمود تا فرمان دهی و هدایت نهضت را به عهده بگیرند، ولی امام(ع) امتناع ورزید.
امام سجّاد(ع) به خوبی مختار و اهداف خاص او را می شناخت و موقعیت جامعه آن روز را نیز آماده قیام نمی دیدند. مختار، نامه ای به «جناب محمّد بن حنفیّه» نگاشت که او جواب منفی نداد . مختار کار خود را شروع نمود. او در مرحله اول، با جمع آوری لشکر فراوان، به دنبال قاتلان درجه اول شهدای کربلا رفت و سرهای ناپاک عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد و... را از بدن آن ها جدا کرده و نزد امام سجّاد(ع) فرستاد و امام نیز با انجام سجده شکر خدای را انجام داده و فرمودند: «خدای مختار را جزای خیر دهد... ». [8]

البته قابل ذکر است که بعضی از تاریخ نویسان می گویند؛ مختار از محمد بن حنفیّه سوء استفاده کرد و حتی او را مهدی موعود! نامید و از آن زمان عده ای به نام "کیسانیه"، فرقه جدیدی درست کردند و قائل به امامت محمد بن حنفیّه شدند!. ولی بنا بر آن چه در منابع شیعه آمده است، محمد بن حنفیّه از اصول اعتقادی تشیّع منحرف نبود و امام سجّاد(ع) را به عنوان حجّت خدا قبول داشت.
به هر حال، قیام مختار نیز تا مدت زیادی دوام نیاورد و در سال 67 هـ . ق توسط آل زبیر سرکوب شد. در مجموع می توان گفت: مختار گرچه خدماتی برای شیعه انجام داده است و در این جهت مورد رضایت و تایید ائمه بوده است[9] ولی درست شدن فرقه کیسانیه و مطرح کردن محمّد بن حنفیه به عنوان مهدی موعود(ع) [10] و یا غرض های غیر الهی در سر داشتن و توجه زیاد به احساسات نمودن و حتی غافل کردن مردم از دشمن اصلی، هیچ گاه مورد تائید ائمه(ع) نبوده و حتی مورد مذمّت نیز بوده است. [11]
اولین برخورد امام سجّاد علیه السلام با امویان در زمان امامت خویش، با عبیدالله بن زیاد در شهر کوفه بود و همین طور با نماینده بنی امیه در آن زمان، یعنی یزید بن معاویه در شام که حضرت با ایراد سخنان و خطبه ای آتشین، مقام و منزلت اهل بیت رسول خدا(ص) و نگون بختی دشمنان به ویژه بنی امیه را ذکر می کند.
در واقعه حرّه که شورشی کوچک به رهبری عبدالله بن حنظله، غسیل الملائکه، در اعتراض به دستگاه اموی و یزید بود، امام(ع) موضع بی طرفی گرفت و از شهر مدینه بیرون رفت و حتی برای جلوگیری از ریخته شدن خون ها، عده ای زیاد از مردم بی دفاع را پناه داد. [12]
یکی از دلائل عدم مخالفت صریح و موضع انقلابی(قیام با شمشیر) توسط حضرت، مسئله تقیّه بود که حضرت از آن به عنوان سپری برای حفظ اصل دین استفاده می کردند که در فقه سیاسی اسلام، جایگاه آن و مواردش روشن شده است و یکی از مسلمات فقه شیعه می باشد.
لذا امام(ع) از آن جایی که می دیدند اگر قیام نمایند، قطعاً کشته خواهند شد و خوف از بین رفتن بقیّة السیف و اصل دین می باشد و چه بسا، از نسل پیامبر(ص) کسی زنده نماند و به هدفی هم نرسند، از این کار خودداری نمودند و آن را به مصلحت اسلام ندانستند و وقت خود را صرف تربیت انسان‏های فداکار و آگاه به مبانی دین و معارف الهی در ابعاد اخلاقی، تربیتی، علمی، فرهنگی و سیاسی کردند تا در صورت نیاز، از آن ها در راه نشر دین و مبارزه با دشمنان استفاده کافی شود.

4- صحیفه سجادیه
یکی از خدمات ارزش مند و تاثیرگذارحضرت امام سجّاد(ع) به اسلام و مسلمین صحیفه سجادیه می باشد که مجموعه ای از ادعیه در باب تهذیب نفس، رابطه بنده با خداوند ، توجه به آخرت و اعراض از دنیا، اخلاق پسندیده، دعا در هنگام مشکلات، دعا در باره پدر و مادر، فرزندان، همسایگان، مرزداران مملکت اسلامی، طلب روزی از خداوند و دعا در اعیاد، خوف خدا و تواضع و ده ها مورد دیگر است.
امام سجاد(ع) با بصیرت تمام می دید که بزرگ ترین نیاز مردم در آن زمان، همین مسائل است. در زمانی که توجه به دنیا و زخارف آن زیاد شده بود و اعراض از عبادت و مسائل اسلامی نیز فراوان مشاهده می شد، بهترین دارو برای درمان این مشکل(سرطان روحی)، همانا برقراری ارتباط با خدا[صحیفه سجّادیه] که دریائی از معارف الهی در آن نهفته بود.
عظمت این کتاب گران بها، علاوه بر شیعیان، در بین اهل سنت نیز مقبول و پذیرفته شده است. [13] و این خود حاکی از این است که دعاهای امام سجّاد(ع) در درون جامعه آن روز، نفوذ کرده و همه مسلمانان(شیعیان و اهل سنت)، از آن به عنوان راهی به سوی خدا و معنویت استفاده می کردند.
زمانی که حتی نام گذاری اشخاص به نام « علیّ » مجازات دارد و کار حاکمان بنی امیّه با سبّ علیّ علیه السلام شروع و ختم می شد!، به کار گیری این تعبیر، ارزش خود را به خوبی نشان می دهد.
از مسائل دیگری که صریحاً در لابلای دعاهای امام زین العابدین(ع) به چشم می خورد، همانا مسئله امامت و حقانیّت اهل بیت پیامبر(ع) در احراز آن و رهبری جامعه مسلمین می باشد. کسانی که علاوه بر پاک دامنی و تقوا از مقام عصمت هم برخوردارند. برای روشن تر شدن جایگاه اهل بیت(ع) در بین مردم مشاهده می کنیم تعبیری که بیش از همه تکرار شده همانا "صلوات بر حضرت محمّد وآل محمّد(صلوات الله و سلامه علیهم)" است.

5- زمینه‏ سازی تدوین حدیث و فقه شیعه
در زمانی که گروه‏ های مختلف با ایده‏ها و افکار التقاطی، در پی اهداف خود بودند و هر کدام برداشتی خاص از اسلام و قرآن می کردند، بخصوص با فاصله گرفتن از عصر نبوی، خوف این می رفت که سنّت واقعی نبوی و معارف ناب اسلامی از بین برود، امام سجّاد علیه السلام که وارث و خزانه دار علم الهی بود، دست به تربیت دانش مندان زیادی زد تا از این طریق قرآن و سنّت واقعی پیامبر(ص) بر مردم بیان شود و فرقه های منحرف نتوانند به اغراض و اهداف شیطانی خود برسند. به ویژه این که حاکمان ستم گر اموی تمام سعی خود را در دور نگه داشتن مسلمانان از معارف حقیقی قرآن و سنت واقعی نبوی گذاشته بودند.
روی این هدف بسیاری از طالبان علم و دانش، در سلک راویان حدیث و شاگردان حضرت در آمدند تا از سرچشمۀ زلال دانش او بهره ها گرفته و به حقایق قرآن و معارف دینی اسلام دست بیابند.
مرحوم شیخ طوسی(ره) تعداد 170 نفر از اصحاب امام سجّاد(ع) و یا کسانی که از آن حضرت روایت نقل کرده اند[14] را ذکر کرده است که از مشهورترین اصحاب و شاگردان حضرتش: ابو حمزه ثمالی، سعید بن مسیّب، محمد بن جبیر، ابو خالد کابلی، سعید بن جبیر و ... می باشند.
از طرف دیگر عالمان اهل سنت مانند ابن شهاب زُهری، محمد بن سعد، یحیی بن سعید و جاحظ در باره مقام علمی و زهد و کمالات امام سجّاد(ع) سخن ها گفته اند و همگی او را به بزرگی یاد کرده اند.
در نتیجه، سنگ بنای فقه و زمینه سازی آن از زمان امام سجّاد(ع) و توسط آن حضرت شروع شد و در عصر امام باقر و امام صادق "علیهما السلام" با توجه به موقعیت و شرایط پیش آمده(تغییر و جا به جائی خلافت از بنی امیه به بنی عباس) به اوج خود رسید و فقه و مذهب جعفری تکمیل و تدوین شد.
در ضمن، از حضرت امام سجّاد زین العابدین(ع) رساله ای در حقوق نیز به جای مانده که در کتب محدّثین شیعه مانند تُحف العُقول، مَن لایحضره الفقیه، خِصال، أمالی و... ذکر گردیده است.
فسلام علیه یوم ولد ویوم استشهد و یوم یبعث حیّا 

پی ‏نوشت‏ ها:
[1]. اربلّی(ره)، کشف الغمة فی معرفة الائمة[ع] ج 2 ص 285؛ شیخ مفید(ره)، الإرشاد فی معرفة حُجَج الله علی العباد ص 253؛ طبرسی(ره)، إعلام الوری بأعلام الهدی ص 251.
[2]. شهیدی(ره)، سید جعفر، زندگانی علیّ بن الحسین(ع) ص10؛ مقرّم(ره)، الإمام زین العابدین(ع) ص 14.
[3]. یوسفی غروی، مجله ی رسالة الحسین(ع) ص 10؛ مقرّم، الإمام زین العابدین(ع) ص 14.
[4]. اربلّی، کشف الغمّة فی معرفة الائمة[ع]، ج 2 ص 86؛ ابن عبد ربّه، عقد الفرید ج 3 ص 97.
[5]. شیخ صدوق(ره)، تحف العقول ص 255، خصال ص 565؛ جعفری، تشیّع در مسیر تاریخ ص 286.
[6]. طبری، تاریخ الاُمم و الملوک ج2 ص 455 .
[7]. کشّی(ره)، اختیار معرفة الرجال ص84؛ المختار الثقفی ص 124.
[8]. پیشین ص84 ؛ طوسی، رجال ص 125.
[10- 9]. ابن سعد، طبقات الکبری ج 5 ص213 و 285.
[11]. طبری، تاریخ الاُمم و الملوک ج 5 ص245.
[12]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة ج11 ص 192 و ج 6 ص186 و ج 5 ص 113.
[13]. شیخ طوسی(ره)، اختیار معرفة الرجال ص 81 .
[14]. سبط ابن الجوزی، تذکرة الخواص، ص 186، اربلی(ره)، کشف الغمة... ج2 ص 80.
[15]. شیخ صدوق(ره)، تحف العقول ص 255؛ خصال ص 565.

لینک ها 

http://qudsonline.ir/news/130016/%D9%86%D9

لینک های دیگر 

http://fa.wikishia.net/view/%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۱۲
عباس جعفری (فراهانی)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی