ماجرای شیعه شدن یک جوان وهابی
دکتر ثبیتی انگویی، جوان 30 ساله از کشور کنگو است که در جامعة المصطفی(ص) العالمیة شهر قم در حال تحصیل حوزوی است، وی اولین شیعه شهر «مویه نه دیتو» از کشور کنگو است.
این طلبه جوان با بیان اینکه جمعیت فعلی کشور کنگو در حدود 80 میلیون نفر است، اظهار کرد: 80 درصد این جمعیت مسیحی و کاتولیک و 15 درصد آن مسلمان هستند که از این 15 درصد، 10 درصد را سُنی و 5 درصد را شیعه تشکیل دادهاند و زبان رسمی کشور کنگو فرانسوی است و مردم این کشور به 425 لهجه و گویش حرف میزنند.
* به لطف انقلاب اسلامی تشیع به کنگو آمد
کنگو از جمله کشورهایی است که مدت زمان زیادی تحت استعمار غربیها بوده و امروز هم غیرمستقیم بر آن تسلط دارند و 30 سالی است که شیعیان میتوانند در این کشور فعالیت کنند.
سفیر ایران در کنگو فردی به نام سید مهاجر بود که بعد از پیروزی انقلاب که با خون شهدا آبیاری شد به کشور ما آمد و با رایزنیهای خود توانست به دانشگاههای ما ورود پیدا کرده و نوجوانان و جوانان را با جهان تشیع آشنا کند و به لطف انقلاب اسلامی تشیع به کنگو آمد.
* از بچگی به من آموختند شیعیان کافر هستند
من شیعه نبودم و بهشدت از تشیع بی زار بودم، چون در یک خانواده وهابی مذهبی بهدنیا آمدم و پدرم نیز امام جمعه وهابیت بود و از بچگی به من آموختند شیعیان کافر هستند، زیرا وهابیت طرفدار محمد بن عبدالوهاب هستند و ویژگی بارز آنان تکفیر مذاهب دیگر است.
آنها خون مذاهب دیگر را وقف میکنند و معتقدند با کشتن دیگر مذاهب، تطهیر شده و درهای بهشت به رویشان باز میشود.
آنها گرایش به شیعه را بدعت و کفر میدانستند و من با این فکر که شیعیان کافر هستند و علی(علیه السلام) را میپرستیدند بزرگ شدم.
در سال 2008 دیپلم گرفتم و به اصرار پدرم باید به دانشگاه میرفتم و چون در شهر خودم رشته پزشکی نداشت به ناچار به شهر دیگری رفته و مشغول خواندن درس در رشته پزشکی شدم.
بهدلیل اینکه دولت کنگو دولتی لائیک است در دانشگاهی که درس میخواندم سه یا چهار مسلمان بیشتر نبودند. با یک دانشجوی مسلمان در دانشگاه دوست شدم و قصه شیعه شدنم از همینجا شروع شد.
* با خودم گفتم باید به دوستم نصیحت کنم که وضو و نمازش اشتباه است
وی به آشنایی با فرد شیعه در دانشگاه اشاره و اظهار کرد: روزی با این دوست به نمازخانه رفتیم تا نماز بخوانیم، خوب که به رفتارش دقت کردم متوجه شدم وضو گرفتنش با وضو گرفتن ما فرق دارد.
ما برای وضو گرفتن، صورت، دست، سر و پا را کاملاً میشوئیم اما دوستم فقط مسح کشید، این سؤال در ذهنم بهوجود آمد که این چه نوع وضویی است؟!، برای خواندن نماز آماده شدیم، دیدم او از جیبش تکه سنگی درآورد که بعدها فهمیدم به آن مهر میگویند و این کار او برای من تعجبآورتر شد.
بالاخره نماز تمام شد و من به خانه رفتم اما تمام مدت کارهای او جلوی چشمم بود و با توجه به اینکه پدرم امام جمعه بود و هر شب برای ما صحبت میکرد با خودم گفتم باید به دوستم نصیحت کنم که وضو و نمازش اشتباه است و باید دوباره نماز بخواند.
فردای آن روز به او گفتم که شرایط وضو و نمازخواندنت اشتباه است و او نگاهم کرد، لبخندی زد و گفت: من شیعه هستم و نمازم صحیح است.
ادامه در لینک اصلی
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9469