به مناسبت میلاد امام رئوف، حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام)
اشاره:
این ایام مصادف است با دهه مبارکه کرامت. دهه ای که از اول ذی القعده، با ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) دخت مکرمه امام موسی بن جعفر(علیهما السلام) آغاز و با میلاد نورانی امام هشتم حضرت علیّ بن موسی الرضا(علیهما السلام) به پایان می رسد. مسلمانان و به ویژه شیعیان و پیروان اهل بیت(علیهم السلام) در سراسر جهان با برپائی جشن و سرور به شادمانی می پردازند و با توجه و توسل به مقامات و معنویات آن بزرگواران، ارادت و عشق خود را به الگوهای فضیلت و کرامت و خاندان و ذوی القربای پیامبر خاتم(ص) نشان می دهند. ضمن عرض تبریک و تهنیت به مناسبت این دهه ی هدف مند و با ارزش، توجه علاقه مندان را به گفت و گوی کوتاهی با حجت الاسلام عباس جعفری فراهانی در باره دلائل پذیرش ولایت عهدی امام رضا(ع) انجام شده که توجه شما را به آن جلب می کنیم.
این پژوهشگر و محقق علوم دینی در خصوص پذیرش ولایت عهدی امام رضا(ع) معتقد است: امام رضا(ع) مشروط و به صورت محدود مجبور به پذیرش ولایت عهدی شد. روایت شده، هنگامی که مامون ولایت عهدی را پیشنهاد داد، امام رضا(ع) نپذیرفت و فرمود: "اساس حکومت متعلق به امامان شیعه است که از جانب خداوند به اهل بیت(ع) واگذار شده است". اما وقتی اجبار شد، امام چاره ای جز پذیرش ولایت عهدی نداشت.
حجت الاسلام عباس جعفری فراهانی در خصوص دلایل پیشنهاد ولایت عهدی مامون به امام رضا(ع) گفت: مامون طرح ولایت عهدی را بر اساس چند نکته اساسی مطرح کرد، اولین نکته این بود که در دستگاه خلافت عباسیان به خصوص از دوره هارون، امین و مامون مشکلاتی به وجود آمده بود که یکی از این مشکلات شورش ها و قیام فرق مختلف حتی غیر مسلمانان و حتی از ناحیه رومیان بود که متوجه حکومت عباسیان شده بود و لذا مامون از ناحیه امام رضا (ع) احساس خطر کرد و تصمیم گرفت با یک تدبیر و توطئه ای جلو بیاید و طرح ولایت عهدی را پیشنهاد داد. نکته دوم این بود او قصد داشت، شیعیان را فریب دهد. مامون می خواست با طرح ولایت عهدی شیعیان را گمراه کند و این نکته را مطرح کند که اهل بیت(ع) با پذیرش ولایت عهدی، برخلاف اعتقاداتشان عمل می کنند و لذا از امام(ع) روی گردان شوند.
او در توضیح دلیل دیگری که مامون را واداشت تا طرح ولایت عهدی را به امام رضا (ع) پیشنهاد کند، گفت: نکته سوم تحکیم قدرت عباسیان بود، نیروهای خلافت عباسی احساس کردند با طرح ولایت عهدی امام رضا(ع) قدرت عباسیان مستحکم می شود. از سوئی در بین مردم مطرح می شود، خاندان پیامبر(ص) به دنبال مادی گرایی و امور دنیوی هستند.
جعفری فراهانی در خصوص دلایل پذیرش ولایت عهدی از جانب امام رضا(ع) اظهار کرد: دلیل اول امام مشروط و به صورت محدود مجبور به پذیرش ولایت عهدی شد. روایت شده هنگامی که ولایت عهدی پیشنهاد شد، امام نپذیرفت و فرمود: "اساس حکومت متعلق به ما هست که از جانب خداوند به اهل بیت(ع) واگذار شده است". اما وقتی اجبار شد، امام چاره ای جز پذیرش ولایت عهدی نداشت. از طرفی هم، اگر امام ولایت عهدی را نمی پذیرفت، می بایست جواب شیعیان را مبتنی بر اینکه آنها باید قیام کنند، می داد. در حالی که متاسفانه این آمادگی برای قیام در میان شیعیان وجود نداشت!. دلیل دوم حفظ خون شیعیان بود، مامون تهدید کرده بود که شیعیان و امام را خواهد کشت و لذا امام(ع) برای حفظ جان شیعیان، پیشنهاد ولایت عهدی را پذیرفت. دلیل سوم این بود که امام رضا(ع) می خواست نقشه ها و توطئه های عباسیان را خنثی کند و موفق هم شدند. چهارمین دلیل تثبیت موضع امامت اهل بیت(ع) برای شیعیان بود، در پذیرش ولایت عهدی از جانب امام، فرصتی به وجود آمد تا حضرت بتواند ایده ها و افکار خود را در بین مردم ترویج دهد و از ناحیه پذیرش ولایت عهدی بخش مهمی از معارف اهل بیت(ع) را ترویج دهد که از جمله این معارف می توان به طرح حدیث "سلسلة الذهب" اشاره کرد که یکی از احادیث بسیار محکم در بحث امامت است و اینکه ولایت با خاندان پیامبر تکمیل می شود. دلیل پنجم این بود که امام رضا(ع) می خواست با فرصتی که برایش مهیا می شد به احتجاج و مناظره با سران و روسای مذاهب گوناگون بپردازد که به روشن شدن حقیقت کمک کند که در این خصوص نمونه های فراوانی از مناظره ایشان با رهبران یهودیان، زرتیشتیان، غلات و ... موجود است.
ولیعهد عربستان سعودی محمد بن سلمان چندی پیش مصاحبه مفصلی با شبکه های وهابی و سعودی انجام داد و به نکات و مباحث مهمی از جمله موضوع مهدویت و ایران اشاره کرد. وقتی خبرنگار از او سوال می کند، به دنبال اختلافاتی که بین حکومت ایران و دولت عربستان پیش آمده، شما با ایرانی ها می توانید گفت وگو و تعامل کنید؛ ابن سلمان می گوید: «خیر! ما چطور با آنها گفت وگو کنیم، ایرانی ها معتقدند که مهدی [ع] خواهد آمد و ما باید زمینه ها را برای آمدن او آماده کنیم و کنترل کل جهان را به دست بگیریم! موضوع مهدویت یک موضوع ساخته شده توسط ایرانی هاست و اساساً ایرانی ها به دنبال همین بحث مهدویت در کشورهای دیگر به خصوص عراق، یمن و سوریه دخالت و از تروریست حمایت می کنند لذا عربستان امکان گفت وگو با ایران را ندارد».
بسم الله الرحمن الرحیم
در پی اظهارات سخیف و جاهلانه ولیعهد سفیه عربستان محمد بن سلمان راجع به حضرت مهدی(عج) و منحصر کردن اعتقاد و باور به مهدویت در ایرانیان و ممانعت این باور از گفتگو با ایرانیان، با توجه به درخواست تنی چند از مؤمنین و انگیزه های دینی که هرگونه سکوت و عدم موضع گیری در قبال بدعت ها و تحریف در دین و باورهای مسلمانان را جایز نمی داند، چند جمله ای را به عنوان پاسخ معروض می دارم:
احادیث و روایات مهدویت در کتب اهل سنت
اعتقاد به خروج و قیام حضرت مهدی(علیه السلام) و انتظار چنین شخصیتی، اختصاص به ایران و ایرانیان ندارد؛ بلکه از مسلّمات اعتقادات همه مسلمین و عدالت خواهان جهان است.
احادیث و روایات مربوط به مهدویت توسط بسیاری از علما و محدثین بزرگ و نامی اهل سنت همچون ابوداوود سجستانی، محمد بن عیسی ترمذی، ابن ماجه قزوینی، احمد بن شعیب نسائی، احمد بن حنبل، ابن حبان، حاکم نیشابوری، ابن ابیشیبة، نعیم بن حمّاد، ابونعیم اصفهانی، طبرانی، دارقطنی، بارودی، ابویعلی موصلی، بزار، خطیب بغدادی، ابن عساکر دمشقی، ابن مندة، ابوالحسن حربی، بیهقی، ابوعمرو مقری، ابن جوزی، یحیی بن عبدالحمید حمانی، ابن سعد بصری، ابنخزیمة، عمر بن شبه و ابوعوانة و از تعدادی از صحابه رسول خدا(ص) همچون علی بن ابی طالب(ع)، عثمان بن عفّان، طلحة بن عبیدالله، عبدالرحمن بن عوف، حسین بن علی(ع)، ام سلمة، ام حبیبة، عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عمرو بن عاص، ابوسعید خدری، جابر بن عبدالله انصاری، ابوهریرة، انس بن مالک، عمار بن یاسر، عوف بن مالک، ثوبان مولی رسول الله، قرة بن ایاس، حذیفة بن یمان، عبدالله بن حارث بن حمزة، عوف بن مالک، عمران بن حصین و ابوالطفیل عامر بن واثلة نقل شده و برخی از علمای اهل سنت نیز به متواتر بودن اخبار و روایات مهدویت اذعان داشته و اعتراف کردهاند. [1] در صحیح بخاری و مسلم نیز هر چند مختصر به روایات مهدویت اشاره شده است.
بسیاری از علما و محدثان اهل سنت همچون ابوداوود سجستانی در کتاب های حدیثی خود بابی را به روایات مهدویت اختصاص داده و تعدادی از علمای بزرگ اهل سنت نیز همچون ابوبکر بن ابی خیثمة، حافظ ابونعیم اصفهانی، جلال الدین سیوطی، حافظ عماد الدین ابن کثیر دمشقی، ابن حجر مکی، گنجی شافعی، متقی هندی، ملاعلی قاری، مرعی بن یوسف، محمد بن علی شوکانی و محمد بن اسماعیل صنعانی و ... درباره روایات و مباحث مربوط به مهدویت کتاب و جزوه مستقل نوشته اند. [2]
ماهنامه زائر ZAER ISSN 1561-2511 ماهنامه فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی
سال بیست و چهارم، شماره 253، تیر 1396 |
![]() |
|
وی در پایان در رابطه با رویت ماه با چشم مسلح یا غیر مسلح نیز گفت: دیدن ماه با چشم مسلح و غیرمسلح یک اختلافی است که بین برخی وجود دارد اما از آنجایی که نظر مقام معظم رهبری بر رویت با چشم مسلح است برنامه ریزی های این ستاد نیز بر این پایه انجام می شود.
لینک اصلی
http://shabestan.ir/detail/News/631317
چکیده | |
در طی چند دهه اخیر اسلامگرایی به یکی از محوریترین تحولات در جهان امروز تبدیل شده است. با وقوع انقلاب اسلامی ایران و ارائهی الگوی نظام سیاسی ـ دینی در مقابل لیبرال ـدموکراسی غربی پتانسیلهای اسلامگرایی هر چه بیشتر آشکار شد. با شروع تحولات اخیر در خاورمیانه(انقلاب های عربی) این فرصت به وجود آمد که نظام سیاسی ج. ا. ایران به عنوان یک جایگزین مناسب برای نظامهای خودکامه خاورمیانه مطرح شود؛ اما این فرصت با رشد جریانهای تکفیری در خاورمیانه که از طرف کشورهای منطقهای و فرامنطقهای مورد حمایت قرار میگیرند، با چالش مواجهه شده است. این نوشتار محور کار خویش را آسیبشناسی رشد جریانهای تکفیری قرار داده است. از این رو پرسش بنیانی این است گسترش جریانهای تکفیری چه تاثیر بازدارندهای بر رشد اسلامگرایی در منطقه و جهان خواهد داشت؟ رشد جریانهای تکفیری از دو بعد اساسی فرایند اسلامگرایی را با چالش مواجهه خواهد نمود، نخست قطبی سازی جوامع اسلامی بر اساس تقابل شیعه و سنی و دیگری کاهش مشروعیت و مقبولیت اسلامگرایی به عنوان یک جایگزین در مقابل لیبرال دموکراسی، این پژوهش در راستای رفع چالش جریانهای تکفیری فراروی اسلامگرایی راهکارهایی ارائه نموده که در قالب دو راهکار دیپلماسی ارتباطات گسترده میان گروهها و کشورهای اسلامی، و مقابله با گسترش جریانهای تکفیری قابل بررسی است. | |
کلیدواژگان | |
اسلام سیاسی؛ انقلاب اسلامی؛ جریانهای تکفیری؛ قدرت های جهانی؛ قدرت های منطقهای | |
مقدمهاسلامگرایی و اسلام سیاسی مفاهیمی است که طی چند دهه گذشته شکل گرفته است. این جنبش در واکنش به نفوذ فرهنگ و اندیشهی غربی با شعار به مرکز آمدن دین در امور دنیا و به خصوص امر حکومتداری رشد نموده است. از جمله متفکران این حوزه میتوان به سید جمالالدین اسدآبادی، کواکبی، عبده، سید قطب، مودودی و امام خمینی(ره) اشاره کرد. امام خمینی با عینیت بخشیدن به حکومت اسلامی فرایند اسلامگرایی را وارد مرحله جدیدی نمود. در واقع اسلام سیاسی، اصطلاح جدیدی است که در برابر اسلام سنتی پدید آمده است و به دنیای مدرن تعلق دارد (بهروز لک، 1386: 47). با شروع انقلابهای عربی در خاورمیانه این دیدگاه به وجود آمد که فرایند تکامل اسلامگرایی با یک فرصت در جهان و منطقه روبرو شده است. با ادامه تحولات، این روند متأثر از نفوذ منفی کشورهای منطقهای و فرامنطقهای مانند یک شمشیر دولبه عمل نمود. به رغم اینکه بخشی از این جنبشها متأثر از جریانهای اسلامگرا بود، بعضی از کشورهای منطقه که دارای نظام پادشاهی محافظه کار هستند، تا حد زیادی توانستهاند زمینه رشد گروههای تکفیری ـ افراطی را فرآهم نماید. تکفیرکردن را اولین بار خوارج علیه دیگر مسلمانان به کار بستند. در واقع تکفیرگرایی، مساله نسبتا جدید الحدوث و خطرناکی بود که ابن تیمیه (۱۲۶۳ـ۱۳۲۸م) آن را در آغاز دعوت خویش تئوریزه و بسط داد و در نهایت، به اصول فکری گروههای سلفی راه یافت. در دوران جدید محمدبن عبدالوهاب مفهوم تکفیر را وارد ادبیات سیاسی ـ دینی نمود. وی محدودهی تکفیر را شامل مسلمانان و غیرمسلمانانی که همچون او نمیاندیشیدند، میدانست. به نظر وی مسلمانانی که غرق در پرستش سنتها و زیارت مقابر (شیعیان) شدهاند دچار شرک هستند (Zeidan, 2001: 30). امروزه، جریان سلفیگری به اعتبار این شاخصه، «تکفیری» نامیده میشود (سیدنژاد، 1389: ۹9). از جمله این گروههای تکفیری میتوان به گروههای النصرة، داعش(دولت اسلامی شام و عراق) و القاعده در سوریه و عراق اشاره نمود. این گروهها علاوه بر بوجود آوردن بحران در سوریه و عراق، به دنبال دو قطبی نمودن جهان اسلام در قالب تقابل شیعه و سنی هستند که در صورت وقوع این امر، روند اسلامگرایی در منطقه و جهان اسلام با یک چالش جدی مواجهه خواهد شد. این نوشتار با بررسی آسیب شناختی بدنبال پاسخ به پرسش اساسی زیر است: گسترش جریانهای تکفیری چه تأثیر بازدارندهای بر رشد اسلامگرایی در منطقه و جهان اسلام خواهد داشت؟ رشد جریانهای تکفیری از دو بعد اساسی فرایند اسلامگرایی را با چالش مواجهه خواهد نمود، نخست قطبی سازی جوامع اسلامی بر اساس تقابل شیعه و سنی و دیگری کاهش جذابیت اسلامگرایی به عنوان یک جای گزین در مقابل لیبرال دموکراسی. این پژوهش در راستای اهداف و سوال محوری خویش در ابتدا اسلامگرایی را از نظر مفهومی، مؤلفهها و سیر تحول تاریخی مورد بررسی قرار خواهد داد و در ادامه چگونگی شکلگیری جریانهای تکفیری و آسیبهای آن را فراروی اسلامگرایی در بطن این رویدادها مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در پایان راه کارهایی در راستای مبارزه با این چالشها ارائه خواهد شد. بخش اول: تحول تاریخی ـ مفهومیمفهوم اسلامگراییدر دنیای معاصر با قرائتهای متعددی از اسلام روبرو هستیم. قرائت هایی مانند اسلام سنتی، حرکت اسلامی، بنیادگرایی اسلامی، بیداری اسلامی، رادیکالیسم اسلامی و اسلام سیاسی. این تکثر حاکی از برداشتهای مختلف و وجود گروههای متفاوت اسلامگرا در جوامع اسلامی است (جمشیدی راد و محمود پناهی، 1391: 128). اسلام سیاسی گفتمانی است که هویت اسلامی را در کانون عمل سیاسی قرار میدهد، به عبارتی در گفتمان اسلام سیاسی، اسلام به یک دال برتر تبدیل میشود. مفهوم اسلام سیاسی بیشتر برای توصیف آن دسته از جریانهای سیاسی اسلام به کار میرود که خواستار ایجاد حکومتی بر مبنای اصول اسلامی هستند. بنابراین اسلام سیاسی را میتوان گفتمانی به حساب آورد که گرد مفهوم مرکزی حکومت اسلامی نظم یافته است (سعید، 1379: 20). یکی از مهمترین کسانی که این مفهوم را در شکل عام آن به کار برده جان اسپوزیتو است. وی معتقد است: «اسلام سیاسی عبارت است از احیا یا تجدید حیات مذهبی در زندگی خصوصی و عمومی» (اسپوزیتو، 1389: 22). به عبارتی، اسلام سیاسی به عنوان یک نیروی معتبر جدید برای تغییرات مثبت تعریف میگردد و «اسلام راه حل است» شعار اصلی آن است. در این دیدگاه، مسلمانان به اسلام به عنوان مکتبی فراتر از دین و عبادت مینگرند و آن را متفاوت با سکولاریسم دولتی موجود در کشورهای اسلامی میدانند. این شعار بیشتر در کشورهایی شنیده میشود که اسلامگرایان در براندازی رژیم کشورهای خود مشارکت دارند؛ همچنین در کشورهایی که قادر به توسعه اهداف خود، از طریق مشارکت در داخل سیستم سیاسی موجود، بودهاند (Ehteshami, 1994: 9). هر چند اسلام سیاسی و اسلامگرایی از منظر بعضی از اندیشمندان مفاهیمی یکسان پنداشته میشوند، اما اسلام سیاسی مفهومی است که در طی چندین دهه گذشته به اسلامگرایی اطلاق شده است که مطابق با واقعیت نیست. زیرا اسلام در ذات خویش یک دین سیاسی است و با توجه به شمولیت و جامعیت دین اسلام، سیاست جزئی از برنامههای دین اسلام بود. در صورتی که اسلام مورد نظر اسلام سیاسی، دینی است که در قرون اخیر سیاسی شده است. در واقع، یکی از ابعاد اسلام، مضاف بر ابعاد معنوی آن، این است که با طرح ایدههای نوین توانسته به عنوان بدیلی برای ایدئولوژیهایی همچون ناسیونالیسم، سوسیالیسم و لیبرال سرمایهداری مطرح شود. اسلام همچنین با طرح موضوع مشروعیت الهی به عنوان منبع مشروعیتی غیر از منابع مشروعیت عرفی، توانسته است رقیبی جدی برای حکومتهای عرفی ظاهر گردد. با نگاهی به تاریخ و بررسی منظومهی فکری و عملی اسلام، برنامهها و دستورالعملهایی برای همهی ابعاد و شئون حیات مادی، معنوی، فردی و اجتماعی انسان مشخص میگردد. در واقع آنچه که در این پژوهش مد نظر است جریان اسلامگرایی بوده که متفاوت از مفاهیمی همچون بنیادگرایی یا رادیکالیسم اسلامی، اسلام سنتی و اسلام سیاسی است. سیر تاریخی اسلامگراییفهم مفهوم اسلامگرایی، نیازمند درک اندیشهها و آموزههای متفکرین عمده و اثرگذار آن است. جریان اسلامگرایی به رهبری اندیشمندان و عمل گرایان مسلمان در دوران معاصر به ویژه پس از فروپاشی نظام دوقطبی، از جمله محورهای چالش برانگیز در نظم نوین جهانی بوده است. اسلامگرایی در وجوه مختلف ایدئولوژیی، فرهنگی و امنیتی سیستم سرمایهداری لیبرال را به چالش کشیده این جریان با دعوی نظم نوین برای اداره جهان و ترسیم آینده روابط بینالملل در سطوح مختلف ملی، منطقهای و جهانی و نیز حل عادلانه منازعهها و اختلافات عمیق دارد. سید جمال الدین اسدآبادی، محمد عبده، سید محمد رشید رضا، عبدالرحمن کواکبی، حسن البنا، ابوالعلا مودودی، ابولحسن ندوی، سید قطب، و امام خمینی از جمله رهبران اسلامگرایی در دوران معاصر بوده اند(جمشیدی راد و محمود پناهی، 1391: 129) که در ذیل اندیشههای سه شخصیت برجسته این جریان، سید قطب، ابوالعلا مودودی و امام خمینی به ترتیب تاریخی مورد بررسی قرار خواهد گرفت تا سیر تاریخی این مفهوم مورد شناسایی قرار گیرد. ادامه در لینک اصلی http://hablolmatin.dmsonnat.ir/?_action=articleInfo&article=1188 |
مختصری از اعمال ماه مبارک شعبان
شعبان ماه بسیار شریفى است و به حضرت سید الانبیاء و خاتم المرسلین(صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَآله) منسوب است و آن حضرت این ماه را روزه مىگرفت و به ماه رمضان وصل مىکرد و مىفرمود: «شعبان، ماه من است هر که یک روز از ماه مرا روزه بگیرد بهشت برای او واجب میشود».
از امام صادق(ع) روایت شده است: «چون ماه شعبان فرا میرسید امام زین العابدین(ع) اصحاب خود را جمع مىنمود و مىفرمود اى اصحاب من مىدانید این چه ماهى است؟ این ماه شعبان است و حضرت رسول(ص) مىفرمودند: شعبان ماه من است پس در این ماه براى جلب محبت پیغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود روزه بدارید».
همچنین از امام صادق(ع) نقل است که فرمودند: «به حقّ آن خدایى که جان علىّ بن الحسین به دست قدرت اوست سوگند یاد مىکنم که از پدرم حسین بن على(ع) شنیدم که فرمودند: شنیدم از امیرالمؤمنین(ع) که هر که روزه بگیرد در ماه شعبان براى جلب محبّت پیغمبر خدا و تقرّب به سوى خدا؛ خداوند او را دوست میدارد و در روز قیامت کرامت خود را نصیب او میگرداند و بهشت را براى او واجب میکند».
روزه دو ماه شعبان و رمضان توبه و مغفرت از خدا است.
اعمال این ماه شریف بر دو قِسم است: اعمال مشترکه و اعمال مختصه
اعمال مشترکه ماه شعبان
1- هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُاللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ» گفته شود.
2- هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» گفته شود. و در بعضى روایات "الْحَىُّ الْقَیُّومُ" پیش از "الرَّحْمنُ الرَّحیمُ" است و عمل به هر دو خوبست و از روایات استفاده مىشود که بهترین دعاها و ذکرها در این ماه استغفار است و هر کس هر روز در این ماه هفتاد مرتبه استغفار کند مثل آن است که هفتاد هزار مرتبه در ماههاى دیگر استغفار کند.
3- صدقه دادن در این ماه اگرچه به اندازه نصف دانه خرمایى باشد، خوب است و خداوند بدن صدقه دهنده را بر آتش جهنم حرام میکند. از حضرت صادق(ع) نقل شده است که آن حضرت در باب فضیلت روزه رجب فرمودند چرا غافلید از روزه شعبان؟ راوى عرض کرد یابن رسول الله چه ثوابی دارد کسى که یک روز از شعبان را روزه بگیرد؟
حضرت فرمودند به خدا قسم بهشت ثواب اوست.
4- در کل این ماه هزار بار ذکر «لا اِلهَ اِلا اللهُ وَلا نَعْبُدُ اِلاّ اِیّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ کرِهَ الْمُشْرِکونَ» را که ثواب بسیار دارد؛ گفته شود. از جمله آن که عبادت هزار ساله در نامه عملش نوشته شود.
5- در هر پنجشنبه این ماه دو رکعت نماز اقامه شود؛ که در هر رکعت بعد از حمد، صد مرتبه سوره توحید و بعد از سلام صد بار صلوات فرستاده شود تا حق تعالى هر حاجتى که دارد را برآورد. چه در امور دنیوی و یا در امور معنوی. و نیز روزه این ماه فضیلت بسیار دارد و روایت شده که در هر روز پنجشنبه ماه شعبان آسمانها را زینت مىکنند. پس ملائکه عرض مىکنند خداوندا بیامرز روزهداران این روز را و دعاى ایشان را مستجاب گردان و در روایت نبوى آمده است که هر که روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بگیرد حقّتعالى بیست حاجت از حوائج دنیا و بیست حاجت از حاجتهاى آخرت او را برآورد.
6- در این ماه صلوات بسیار فرستاده شود.
7- در هر روز از شعبان در هنگام ظهر و در شب نیمه آن صلوات هر روز شعبان که از امام سجاد علیهالسلام روایت شده، خوانده شود که به شرح ذیل است:
«اَللّهُمََّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلاَّئِکةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ اَهْلِ بَیْتِ الْوَحْىِ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْک الْجارِیَةِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ یَامَنُ مَنْ رَکبَها وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْکهْفِ الْحَصینِ وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکینِ وَ مَلْجَاءِ الْهارِبینَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمینَ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلوةً کثیرَةً تَکونُ لَهُمْ رِضاً وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَداَّءً وَ قَضاَّءً بِحَوْلٍ مِنْک وَ قُوَّةٍ یا رَبَّ الْعالَمینَ.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ الاْبْرارِ الاْخْیارِ الَّذینَ اَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَ وِلایَتَهُمْ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبى بِطاعَتِک وَلا تُخْزِنى بِمَعْصِیَتِک وَارْزُقْنى مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِک بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِک وَ نَشَرْتَ عَلَىَّ مِنْ عَدْلِک وَ اَحْیَیْتَنى تَحْتَ ظِلِّک وَ هذا شَهْرُ نَبِیِّک سَیِّدِ رُسُلِک
شَعْبانُ الَّذى حَفَفْتَهُ مِنْک بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ الَّذى کانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه یَدْاَبُ فى صِیامِهِ وَ قِیامِهِ فى لَیالیهِ وَ اَیّامِهِ بُخُوعاً لَک فى اِکرامِهِ وَاِعْظامِهِ اِلى مَحَلِّ حِمامِهِ.
اَللّهُمَّ فَاَعِنّا عَلَى الاِْسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فیهِ وَ نَیْلِ الشَّفاعَةِ لَدَیْهِ اَللّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لى شَفیعاً مُشَفَّعاً وَ طَریقاً اِلَیْک مَهیَعاً وَاجْعَلْنى لَهُ مُتَّبِعاً حَتّى اَلْقاک یَوْمَ الْقِیمَةِ عَنّى راضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبى غاضِیاً قَدْ اَوْجَبْتَ لى مِنْک الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ وَ اَنْزَلْتَنى دارَ الْقَرارِ وَ مَحَلَّ الاْخْیارِ .