آسیب شناسی رشد جریانهای تکفیری در خاورمیانه
چکیده | |
در طی چند دهه اخیر اسلامگرایی به یکی از محوریترین تحولات در جهان امروز تبدیل شده است. با وقوع انقلاب اسلامی ایران و ارائهی الگوی نظام سیاسی ـ دینی در مقابل لیبرال ـدموکراسی غربی پتانسیلهای اسلامگرایی هر چه بیشتر آشکار شد. با شروع تحولات اخیر در خاورمیانه(انقلاب های عربی) این فرصت به وجود آمد که نظام سیاسی ج. ا. ایران به عنوان یک جایگزین مناسب برای نظامهای خودکامه خاورمیانه مطرح شود؛ اما این فرصت با رشد جریانهای تکفیری در خاورمیانه که از طرف کشورهای منطقهای و فرامنطقهای مورد حمایت قرار میگیرند، با چالش مواجهه شده است. این نوشتار محور کار خویش را آسیبشناسی رشد جریانهای تکفیری قرار داده است. از این رو پرسش بنیانی این است گسترش جریانهای تکفیری چه تاثیر بازدارندهای بر رشد اسلامگرایی در منطقه و جهان خواهد داشت؟ رشد جریانهای تکفیری از دو بعد اساسی فرایند اسلامگرایی را با چالش مواجهه خواهد نمود، نخست قطبی سازی جوامع اسلامی بر اساس تقابل شیعه و سنی و دیگری کاهش مشروعیت و مقبولیت اسلامگرایی به عنوان یک جایگزین در مقابل لیبرال دموکراسی، این پژوهش در راستای رفع چالش جریانهای تکفیری فراروی اسلامگرایی راهکارهایی ارائه نموده که در قالب دو راهکار دیپلماسی ارتباطات گسترده میان گروهها و کشورهای اسلامی، و مقابله با گسترش جریانهای تکفیری قابل بررسی است. | |
کلیدواژگان | |
اسلام سیاسی؛ انقلاب اسلامی؛ جریانهای تکفیری؛ قدرت های جهانی؛ قدرت های منطقهای | |
مقدمهاسلامگرایی و اسلام سیاسی مفاهیمی است که طی چند دهه گذشته شکل گرفته است. این جنبش در واکنش به نفوذ فرهنگ و اندیشهی غربی با شعار به مرکز آمدن دین در امور دنیا و به خصوص امر حکومتداری رشد نموده است. از جمله متفکران این حوزه میتوان به سید جمالالدین اسدآبادی، کواکبی، عبده، سید قطب، مودودی و امام خمینی(ره) اشاره کرد. امام خمینی با عینیت بخشیدن به حکومت اسلامی فرایند اسلامگرایی را وارد مرحله جدیدی نمود. در واقع اسلام سیاسی، اصطلاح جدیدی است که در برابر اسلام سنتی پدید آمده است و به دنیای مدرن تعلق دارد (بهروز لک، 1386: 47). با شروع انقلابهای عربی در خاورمیانه این دیدگاه به وجود آمد که فرایند تکامل اسلامگرایی با یک فرصت در جهان و منطقه روبرو شده است. با ادامه تحولات، این روند متأثر از نفوذ منفی کشورهای منطقهای و فرامنطقهای مانند یک شمشیر دولبه عمل نمود. به رغم اینکه بخشی از این جنبشها متأثر از جریانهای اسلامگرا بود، بعضی از کشورهای منطقه که دارای نظام پادشاهی محافظه کار هستند، تا حد زیادی توانستهاند زمینه رشد گروههای تکفیری ـ افراطی را فرآهم نماید. تکفیرکردن را اولین بار خوارج علیه دیگر مسلمانان به کار بستند. در واقع تکفیرگرایی، مساله نسبتا جدید الحدوث و خطرناکی بود که ابن تیمیه (۱۲۶۳ـ۱۳۲۸م) آن را در آغاز دعوت خویش تئوریزه و بسط داد و در نهایت، به اصول فکری گروههای سلفی راه یافت. در دوران جدید محمدبن عبدالوهاب مفهوم تکفیر را وارد ادبیات سیاسی ـ دینی نمود. وی محدودهی تکفیر را شامل مسلمانان و غیرمسلمانانی که همچون او نمیاندیشیدند، میدانست. به نظر وی مسلمانانی که غرق در پرستش سنتها و زیارت مقابر (شیعیان) شدهاند دچار شرک هستند (Zeidan, 2001: 30). امروزه، جریان سلفیگری به اعتبار این شاخصه، «تکفیری» نامیده میشود (سیدنژاد، 1389: ۹9). از جمله این گروههای تکفیری میتوان به گروههای النصرة، داعش(دولت اسلامی شام و عراق) و القاعده در سوریه و عراق اشاره نمود. این گروهها علاوه بر بوجود آوردن بحران در سوریه و عراق، به دنبال دو قطبی نمودن جهان اسلام در قالب تقابل شیعه و سنی هستند که در صورت وقوع این امر، روند اسلامگرایی در منطقه و جهان اسلام با یک چالش جدی مواجهه خواهد شد. این نوشتار با بررسی آسیب شناختی بدنبال پاسخ به پرسش اساسی زیر است: گسترش جریانهای تکفیری چه تأثیر بازدارندهای بر رشد اسلامگرایی در منطقه و جهان اسلام خواهد داشت؟ رشد جریانهای تکفیری از دو بعد اساسی فرایند اسلامگرایی را با چالش مواجهه خواهد نمود، نخست قطبی سازی جوامع اسلامی بر اساس تقابل شیعه و سنی و دیگری کاهش جذابیت اسلامگرایی به عنوان یک جای گزین در مقابل لیبرال دموکراسی. این پژوهش در راستای اهداف و سوال محوری خویش در ابتدا اسلامگرایی را از نظر مفهومی، مؤلفهها و سیر تحول تاریخی مورد بررسی قرار خواهد داد و در ادامه چگونگی شکلگیری جریانهای تکفیری و آسیبهای آن را فراروی اسلامگرایی در بطن این رویدادها مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در پایان راه کارهایی در راستای مبارزه با این چالشها ارائه خواهد شد. بخش اول: تحول تاریخی ـ مفهومیمفهوم اسلامگراییدر دنیای معاصر با قرائتهای متعددی از اسلام روبرو هستیم. قرائت هایی مانند اسلام سنتی، حرکت اسلامی، بنیادگرایی اسلامی، بیداری اسلامی، رادیکالیسم اسلامی و اسلام سیاسی. این تکثر حاکی از برداشتهای مختلف و وجود گروههای متفاوت اسلامگرا در جوامع اسلامی است (جمشیدی راد و محمود پناهی، 1391: 128). اسلام سیاسی گفتمانی است که هویت اسلامی را در کانون عمل سیاسی قرار میدهد، به عبارتی در گفتمان اسلام سیاسی، اسلام به یک دال برتر تبدیل میشود. مفهوم اسلام سیاسی بیشتر برای توصیف آن دسته از جریانهای سیاسی اسلام به کار میرود که خواستار ایجاد حکومتی بر مبنای اصول اسلامی هستند. بنابراین اسلام سیاسی را میتوان گفتمانی به حساب آورد که گرد مفهوم مرکزی حکومت اسلامی نظم یافته است (سعید، 1379: 20). یکی از مهمترین کسانی که این مفهوم را در شکل عام آن به کار برده جان اسپوزیتو است. وی معتقد است: «اسلام سیاسی عبارت است از احیا یا تجدید حیات مذهبی در زندگی خصوصی و عمومی» (اسپوزیتو، 1389: 22). به عبارتی، اسلام سیاسی به عنوان یک نیروی معتبر جدید برای تغییرات مثبت تعریف میگردد و «اسلام راه حل است» شعار اصلی آن است. در این دیدگاه، مسلمانان به اسلام به عنوان مکتبی فراتر از دین و عبادت مینگرند و آن را متفاوت با سکولاریسم دولتی موجود در کشورهای اسلامی میدانند. این شعار بیشتر در کشورهایی شنیده میشود که اسلامگرایان در براندازی رژیم کشورهای خود مشارکت دارند؛ همچنین در کشورهایی که قادر به توسعه اهداف خود، از طریق مشارکت در داخل سیستم سیاسی موجود، بودهاند (Ehteshami, 1994: 9). هر چند اسلام سیاسی و اسلامگرایی از منظر بعضی از اندیشمندان مفاهیمی یکسان پنداشته میشوند، اما اسلام سیاسی مفهومی است که در طی چندین دهه گذشته به اسلامگرایی اطلاق شده است که مطابق با واقعیت نیست. زیرا اسلام در ذات خویش یک دین سیاسی است و با توجه به شمولیت و جامعیت دین اسلام، سیاست جزئی از برنامههای دین اسلام بود. در صورتی که اسلام مورد نظر اسلام سیاسی، دینی است که در قرون اخیر سیاسی شده است. در واقع، یکی از ابعاد اسلام، مضاف بر ابعاد معنوی آن، این است که با طرح ایدههای نوین توانسته به عنوان بدیلی برای ایدئولوژیهایی همچون ناسیونالیسم، سوسیالیسم و لیبرال سرمایهداری مطرح شود. اسلام همچنین با طرح موضوع مشروعیت الهی به عنوان منبع مشروعیتی غیر از منابع مشروعیت عرفی، توانسته است رقیبی جدی برای حکومتهای عرفی ظاهر گردد. با نگاهی به تاریخ و بررسی منظومهی فکری و عملی اسلام، برنامهها و دستورالعملهایی برای همهی ابعاد و شئون حیات مادی، معنوی، فردی و اجتماعی انسان مشخص میگردد. در واقع آنچه که در این پژوهش مد نظر است جریان اسلامگرایی بوده که متفاوت از مفاهیمی همچون بنیادگرایی یا رادیکالیسم اسلامی، اسلام سنتی و اسلام سیاسی است. سیر تاریخی اسلامگراییفهم مفهوم اسلامگرایی، نیازمند درک اندیشهها و آموزههای متفکرین عمده و اثرگذار آن است. جریان اسلامگرایی به رهبری اندیشمندان و عمل گرایان مسلمان در دوران معاصر به ویژه پس از فروپاشی نظام دوقطبی، از جمله محورهای چالش برانگیز در نظم نوین جهانی بوده است. اسلامگرایی در وجوه مختلف ایدئولوژیی، فرهنگی و امنیتی سیستم سرمایهداری لیبرال را به چالش کشیده این جریان با دعوی نظم نوین برای اداره جهان و ترسیم آینده روابط بینالملل در سطوح مختلف ملی، منطقهای و جهانی و نیز حل عادلانه منازعهها و اختلافات عمیق دارد. سید جمال الدین اسدآبادی، محمد عبده، سید محمد رشید رضا، عبدالرحمن کواکبی، حسن البنا، ابوالعلا مودودی، ابولحسن ندوی، سید قطب، و امام خمینی از جمله رهبران اسلامگرایی در دوران معاصر بوده اند(جمشیدی راد و محمود پناهی، 1391: 129) که در ذیل اندیشههای سه شخصیت برجسته این جریان، سید قطب، ابوالعلا مودودی و امام خمینی به ترتیب تاریخی مورد بررسی قرار خواهد گرفت تا سیر تاریخی این مفهوم مورد شناسایی قرار گیرد. ادامه در لینک اصلی http://hablolmatin.dmsonnat.ir/?_action=articleInfo&article=1188 |