تاریخ اسلام و معاصر ایران و جهان

تاریخ اسلام و تشیع
تاریخ اسلام و معاصر ایران و جهان
.....
بایگانی
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۳۶۸ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

سرویس جهان مشرق - اواخر بهار سال ۹۳، گروه تروریستی «داعش» در اوج قدرت و البته با خیانت برخی نیروها به واسطه خلاء قدرت به وجود آمده، توانست شهر موصل، مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق را به اشغال خود درآورد.

در آن زمان، مساحتی وسیعی در خاک سوریه از مرزهای شمالی (استان حلب) تا مرزهای جنوبی (استان های دیرالزور و حمص) به اشغال گروه تروریستی داعش درآمده بود و رسیدن به بغداد و تشکیل دولت عراق و شام، در دستور کار بود.
اشغال شهر موصل، گام نخست تروریست‌های داعش برای پیشروی به سوی سایر استان های عراق بود و آنان در مدت زمانی اندک توانستند بخش های وسیعی از استان های «الانبار، صلاح الدین، کرکوک و دیاله» را به اشغال خود درآورند.

تروریست های داعش دربازه زمانی یک ماهه توانستند فاصله ۴۶۵ کیلومتری خود را با پایتخت عراق به ۶۵ کیلومتر کاهش دهند اما با ابتکار عمل و نقش افرینی های نیروهای جبهه مقاومت پیشروی تروریست ها در اوایل پاییز ماه سال ۹۳ متوقف شد تا فرصت لازم برای انسجام دوباره نیروهای عراقی فراهم شود.

** برای مشاهده جزییات بیشتر و اندازه اصلی روی نقشه کلیک کنید**

پس از تشکیل و ساماندهی نیروهای بسیج مردمی (الحشد الشعبی) و بازگشت آرامش به ساختارهای ارتش عراق، عملیات‌های پاکسازی مناطق مختلف اشغالی در دستور کار قرار گرفت.
پاکسازی منطقه راهبردی جرف الصخر، شکست حصر شهر آمرلی، آزادسازی بخش های وسیعی از استان صلاح الدین و شهر تکریت، بازپس گیری مناطق اشغالی در استان های کرکوک، اربیل و دیاله نتیجه دو سال عملیات سنگین بود که منجر شد نیروهای عراقی به مرزهای جنوبی استان نینوا نزدیک شوند.

با وجود کارشکنی های دولت آمریکا در نهایت اواخر مهرماه سال گذشته (۱۳۹۵) آزادسازی، پایتخت خود خوانده گروه تروریستی داعش در شمال عراق در دستور کار قرار گرفت و نیروهای ارتش و بسیج مردمی به سوی شهر موصل حرکت کردند.

عملیات موصل

در مرحله نخست عملیات، نیروهای عراقی از محورهای شرق، شمال شرق و جنوب شرق به سوی شرق شهر موصل پیشروی کردند. این عملیات با محوریت ارتش عراق، نیروهای مبارزه با تروریسم، پلیس فدرال، پیشمرگه و مشارکت هوایی ائتلاف غرب آغاز شد.

ادامه در لینک زیر 

http://www.mashreghnews.ir/news/744241/%D8%B9%

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۶ ، ۰۹:۲۶
عباس جعفری (فراهانی)

آنچه به دنبال می آید، مقدمه و پیش گفتار کتاب وارونگی؛ نقد و بررسی بنیان های فکری جریان های تکفیری با تأکید بر داعش است. این کتاب با این ادعا که تمامی مبانی فکری جریان های تکفیری قرائت وارونه ای از مفاهیم مقدس اسلامی است. به نقد و بررسی صرفا عقاید آنها در دو بخش عقاید سنتی و عقاید نو پرداخته است و به صورت مقایسه ای ابتدا نظریه اسلام را پیرامون این مفاهیم و سپس انحرافات جریان های تکفیری به ویژه داعش را در این زمینه بیان کرده است. عقاید سنتی شامل سه محور ایمان و کفر، توحید و شرک و بدعت است. عقاید نوین نیز جاهلیت، تکفیر سیاسی، هجرت، جماعت، جهاد، نکایه و انهاک، امت، خلافت و آخرالزمان است.

این کتاب نوشته ححت الاسلام دکتر سید مهدی علی زاده موسوی و به زودی توسط دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم منتشر خواهد شد.

مقدمه

هنگامی که داعش در سوریه ظهور کرد و پس از چندی سه استان عراق ــ صلاح‌الدین، نینوا و الانبار ــ را در اختیار گرفت، تلقی عمومی از این جریان، حرکتی کوتاه‌مدت، هیجانی و بدون هرگونه مبنای فکری و نظری بود. [۱] بسیاری داعش را به دسته‏‏ ای خار تشبیه می‏ کردند که به سرعت آتش می‏ گیرد و شعله‏ های آن سوزاننده و پرحجم است، اما پس از مدت کوتاهی به تلی از خاکستر تبدیل خواهد شد و چیزی از آن باقی نخواهد ماند. برخلاف این تصور، با گذشت زمان، نه‌تنها داعش از میان نرفت، بلکه آوازه‌اش از مرزهای سوریه و عراق گذشت و در مناطق دوری مانند افریقا، اروپا و مناطق مختلف آسیا پیچید. حرکتی که تصور می‏ شد به علت داشتن خشونت و بی‏رحمی و فقدان مبانی نابود شود، پس از مدتی کوتاه به یکی از دغدغه‏ های اصلی کشورهای اسلامی تبدیل شد. از کشورهای درگیر، مانند عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان، آسیای مرکزی، قفقاز و افریقا گرفته تا اروپا و امریکا، که زمانی امن شمرده می‏ شدند، کمابیش و بالقوه یا بالفعل با این خطر روبه‌رو شدند. جمهوری اسلامی ایران نیز بی‏ تردید باید نگران نفوذ این اندیشه، به‌ویژه در مناطق اهل سنت، باشد.

سنخ و ماهیت رشد و نفوذ داعش در کشورها و جوامع به‌خوبی نشان داد که ماهیت این نفوذ، تنها به ابعاد فیزیکی ختم نمی‏ شود و بیش از آن صبغه نظری و عقیدتی دارد. به عبارت دیگر، این عقاید داعش است که در مناطق مختلف دنیا، اعم از جوامع عقب‌مانده و توسعه‌یافته، در حال رشد و گسترش است و کارهای خشونت‌آمیز فقط جلوه‏ ای از عقاید و دیدگاه‏ های فکری و نظری آن است. شاید با عملیات نظامی مدتی آتش خشونت‌ها خاموش شود، اما اندیشه و فکر همچنان در لایه‌های پنهان اجتماع به حیات خود ادامه می‌دهد. از این رو، تقریباً همه پذیرفتند که راه مقابله با داعش فقط مقابله نظامی و بیان عریان خشونت‏ های آن نیست، بلکه باید نگاهی عمیق‏ تر، استراتژی‏ هایی عملیاتی‏ تر و برنامه‏ ریزی‏ هایی دقیق ‏تر را تدارک دید. [۲]

علی‌رغم درک خطر نفوذ اندیشه‏ ای داعش، همچنان نگاه اصلی در تقابل با داعش، بیشتر به جنبه‏ های نظامی و فیزیکی معطوف شد و ابعاد نظری و فکری آن مغفول ماند. در همایشی در عراق، با حضور رؤسای دانشگاه ‏ها و مؤسسات علمی و علمای حوزه‏های علمیه، گفته شد که عراق در برابر داعش پیش و بیش از آنکه نیازمند حشد شعبی نظامی باشد، نیازمند حشد شعبی علمی است و اگر چنین نشود، داعش پیوسته از میان جامعه اهل سنت عراق یارگیری خواهد کرد. این دغدغه در دیدار با علمای اهل سنت عراق تقویت شد. یکی از علمای بزرگ اهل سنت عراق گفت: «من بیش از آنکه نگران شکاف میان شیعه و اهل سنت در عراق باشم، نگران شکاف در میان جامعه اهل سنت عراق هستم؛ حتی اهل سنت معتدل عراق نیز در خطر گرایش به داعش هستند».

داعش فقط نمونه‌ای از ده‌ها گروه کوچک و بزرگی است که در مناطق گوناگون جهان، به‌ویژه کشورهای اسلامی، فعال‌اند و با عقاید و افکار خود جوانان دغدغه‌مند مسلمان را جذب می‌کنند.

با توجه به شرایط کنونی، اگر بپذیریم که به موازات مقابله نظامی، مقابله نرم یا همان مقابله نظری با جریان‌های تکفیری، مانند داعش، ضرورت دارد، دو پرسش اساسی رخ می‏ نماید:

نخست: ماهیت گروه‌های تکفیری، از جمله داعش، چیست؟ چه عقایدی دارند و پاسخ آنها چیست؟

دوم: علل و عوامل رشد این گروه‌ها کدام است؟

پرسش نخست ناظر به چیستی و پرسش دوم ناظر به چرایی گروه‌های تکفیری است و پاسخ به این پرسش‏ ها اهمیت فراوانی دارد؛ چراکه اگر پاسخ مناسبی ارائه نشود، تقابل با این گروه‌ها و نفوذشان در سراسر جهان عبث و بیهوده خواهد بود.[۳] 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۶ ، ۱۲:۲۸
عباس جعفری (فراهانی)


«به خدا سوگند ستون‌هاى هدایت در هم شکست و نشانه‏ هاى تقوى محو شد و دستاویز محکمى که میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید پسر عم مصطفى کشته شد، على مرتضى به شهادت رسید و بدبخت‏ ترین اشقیاء او را شهید نمود.»

امام على علیه السلام پس از خاتمه جنگ نهروان با خوارج و  بازگشت به کوفه در صدد حمله به شام بر آمد و حکام ایالات نیز در اجراى فرمان آن حضرت تا حد امکان به بسیج پرداخته و گروه‌هاى تجهیز شده را به خدمت وى اعزام داشتند.

تا اواخر شعبان سال چهلم هجرى نیروهاى اعزامى از اطراف وارد کوفه شده و به اردوگاه نخیله پیوستند، على علیه‌السلام گروه‌هاى فراهم شده را سازمان رزمى داد و با کوشش شبانه روزى خود در مورد تأمین و تهیه کسرى ساز و برگ آنان اقدامات لازمه را به عمل آورد، فرماندهان و سرداران او هم که از رفتار و کردار معاویه و مخصوصا از نیرنگ‌هاى عمرو عاص دل پر کینه داشتند در این کار مهم حضرتش را یارى نمودند و بالاخره در نیمه دوم ماه مبارک رمضان از سال چهلم هجرى على علیه السلام پس از ایراد یک خطابه غراء تمام سپاهیان خود را به هیجان آورده و آنها را براى حرکت به سوى شام آماده نمود ولى در این هنگام تقدیر، سرنوشت دیگرى را براى او نوشته و اجراى طرح وى را عقیم گردانید.

فراریان خوارج، مکه را مرکز عملیات خود قرار داده بودند و سه تن از آنان به اسامى عبدالرحمن بن ملجم و برک بن عبدالله و عمرو بن بکر در یکى از شب‌ها گرد هم آمده و از گذشته مسلمین صحبت می‌کردند، در ضمن گفتگو به این نتیجه رسیدند که باعث این همه خونریزى و برادر کشى، معاویه و عمروعاص و على (علیه السلام) می‌باشند و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند مسلمین به کلى آسوده شده و تکلیف خود را معین مى‏ کنند، این سه نفر با هم پیمان بستند و آن را به سوگند مؤکد کردند که هر یک از آنها داوطلب کشتن یکى از این سه نفر باشد. عبدالرحمن بن ملجم متعهد قتل على علیه السلام شد، عمرو بن بکر عهده‏ دار کشتن عمرو عاص گردید، برک بن عبدالله نیز قتل معاویه را به گردن گرفت و هر یک شمشیر خود را با سم مهلک، زهر آلود نمودند تا ضربتشان مؤثر واقع گردد نقشه این قرار داد به طور محرمانه و سرى در مکه کشیده شد و براى این که هر سه نفر در یک موقع مقصود خود را انجام دهند شب نوزدهم ماه رمضان را که شب قدر بوده و مردم در مساجد تا صبح بیدار می‌مانند براى این منظور انتخاب کردند و هر یک از آنها براى انجام ماموریت خود به سوى مقصد روانه گردید، عمرو بن بکر براى کشتن عمرو عاص به مصر رفت و برک بن عبدالله جهت قتل معاویه رهسپار شام شد ابن ملجم نیز راه کوفه را پیش گرفت.

حضرت علی علیه السلام

برک بن عبد الله در شام به مسجد رفت و در شب نوزدهم در صف اول نماز ایستاد و چون معاویه سر بر سجده نهاد برک شمشیر خود را فرود آورد ولى در اثر دستپاچگى شمشیر او به جاى فرق معاویه بر ران وى اصابت نمود. معاویه زخمی شدید برداشت و فورا به خانه خود منتقل و بسترى گردید و ضارب را نیز نزد او حاضر ساختند. معاویه گفت: تو چه جرأتى داشتى که چنین کارى کردى؟ برک گفت امیر مرا معاف دارد تا مژده دهم: معاویه گفت: مقصودت چیست؟ برک گفت همین الان على را هم کشتند: معاویه او را تا تحقیق این خبر زندانى نمود و چون صحت آن معلوم گردید او را رها نمود و به روایت بعضى (مانند شیخ مفید) همان وقت دستور داد او را گردن زدند.

چون طبیب معالج زخم معاویه را معاینه کرد اظهار نمود که اگر امیر اولادى نخواهد می‌توان آن را با دوا معالجه نمود و الا باید محل زخم با آهن گداخته داغ گردد، معاویه گفت: تحمل درد آهن گداخته را ندارم و دو پسر (یزید و عبدالله) براى من‏ کافى است. (1)

عمرو بن بکر نیز در همان شب در مصر به مسجد رفت و در صف اول به نماز ایستاد. اتفاقا در آن شب عمروعاص را تب شدیدى رخ داده بود که از التهاب و رنج آن نتوانسته بود به مسجد برود و به پیشنهاد پسرش قاضى شهر را براى اداى نماز جماعت به مسجد فرستاده بود!

پس از شروع نماز در رکعت اول که قاضى سر به سجده داشت عمرو بن بکر با یک ضربت شمشیر او را از پا در آورد، همهمه و جنجال در مسجد بلند شد و نماز نیمه تمام ماند و قاتل بدبخت دست بسته به چنگ مصریان افتاد، چون خواستند او را نزد عمروعاص برند مردم وى را به عذاب هاى هولناک عمروعاص تهدیدش می‌کردند عمرو بن بکر گفت مگر عمروعاص کشته نشد؟ شمشیرى که من بر او زده ‏ام اگر وى از آهن هم باشد زنده نمى‏ ماند. مردم گفتند آن کس که تو او را کشتى قاضى شهر است نه عمروعاص!!

بیچاره عمرو آن وقت فهمید که اشتباها قاضى بی‌گناه را به جاى عمروعاص کشته است. لذا از کثرت تأسف نسبت به مرگ قاضى و عدم اجراى مقصود خود شروع به گریه نمود و چون عمروعاص علت گریه را پرسید عمرو گفت من به جان خود بیم ناک نیستم بلکه تأسف و اندوه من از مرگ قاضى و زنده ماندن تست که نتوانستم مانند رفقاى خود مأموریتم را انجام دهم! عمرو عاص جریان امر را از او پرسید. عمرو بن بکر مأموریت سرى خود و رفقایش را براى او شرح داد آنگاه به دستور عمرو عاص گردن او هم با شمشیر قطع گردید. بدین ترتیب مأمورین قتل عمروعاص و معاویه چنانکه باید و شاید نتوانستند مقصود خود را انجام دهند و خودشان نیز کشته شدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۵۴
عباس جعفری (فراهانی)

به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: «هیچ گاه در اسلام غیر از این مورد که دشمن خدا و دشمنان مسلمین بترسند، اجازه ارهاب داده نشده است. اسلام هرگز اجازه کشتار جمعی و فردی را نمی دهد. آنچه که اشاره شد برای دفاع و پیش گیری از جنایت و ایجاد خوف وحشت در میان دشمنان خداست. آن هم دشمنانی که احتمال حمله آنان به مسلمانان می رود نه همه کفار و مذاهبی که از سوی آنان خطر حمله وجود ندارد».

این جملات بخش هایی از سخنان و نقطه نظرات حجت الاسلام عباس جعفری فراهانی، کارشناس فرق و مذاهب اسلامی و دبیر شورای کتاب مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام است که در آستانه سال روز شهادت مولای متقیان(ع) که خود بزرگ ترین شهید ترور اند، با شبستان در میان گذاشته است. به عبارت دیگر، با توجه به جریانات اخیر تروریستی در تهران توسط گروهک تروریستی داعش که شباهت بسیار به سلف خود یعنی خوارج دوران امیرالمومنین(ع) دارند بر آن شدیم تا در این گفت و گو مساله ترور در اسلام و همچنین، ترور حضرت امیر(ع) از سوی خوارج را بررسی و تحلیل کنبم.


آنچه در ادامه می خوانید مشروح این گفت وگو است:

اسلام نسبت به مساله ترور چه دیدگاهی دارد و ضربه های تاریخی که به اسلام و جامعه اسلامی ناشی از ترور وارد شده چیست؟

کلمه «ترور» واژه انگلیسی و جدیدی است  که در لغت و ادبیات عرب به آن «اغتیال» می گویند. البته واژه «فتک» هم استفاده می شود. البته در قرآن واژه «ارهاب» به کار رفته است. اغتیال در لغت عربی به معنای پنهانی و به شکلی کشتن که مقتول با خبر نشود در نتیجه یک نوع ایجاد ظلم و ستم است. لذا وحشت ایجاد کردن یا حمله ناگهانی، در معنای فارسی همان «قتل ناگهانی و بی خبر» می شود. ترور یا (فتک و اغتیال) بر خلاف چیزی است که در قرآن مطرح شده است. خداوند در آیه 90 سوره نحل می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ» (در حقیقت ‏خداوند به دادگرى و نیکوکارى فرمان می دهد).

اما مقابل واژه «اغتیال» بیشتر همان قصاص نفس و اجرای حدود شرعی مانند اعدام و به صورت عادلانه به کار می برد. عدل به معنای کار میزان، درست و بر اساس منطق و دلیل است. در آیه 60 سوره مبارکه انفال آمده: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ»؛ و هرچه در توان دارید از نیرو و اسب هاى آماده بسیج کنید تا با این تدارکات دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید».

با توجه به این اشارات نسبت به واژه ترور و اغتیال، باید ویژگی هایش را بشناسیم. 

اولین ویژگی ترور یا اغتیال آن است که به صورت پنهانی و یا ناگهانی و از روش و ابزار خشونت آمیز و وحشت ناک مثل شمشیر، سلاح برنده و اسلحه استفاده می شود. در قدیم بیشتر همین شمشیر و کارد بوده است و سلاح هایی که برای قصابی به کار می رفته، در ترور از سلاح ارهاب آمیز استفاده می شود، در قدیم الایام از شمشیر و اکنون از سلاح های روز مثل کلت، تفنگ و بمب استفاده می شود.

ویژگی دیگر ترور آن است که بدون دستور و حکم قانونی انجام می شود. سومین خصوصیت ترور ظالمانه بودن آن است. بر خلاف دستور قرآن که می فرماید: «به عدل و احسان و عمل کنید»، ترور بر خلاف عدل و انصاف عمل می کند.

هراس آلود بودن، وحشت انگیز بودن و همراه با خونریزی بودن ویژگی دیگر ترور است و تمام این موارد بدون آگاهی طرف مقابل است، مثلا در ایام قدیم فردی در منزل اش خواب بوده است و ناگاه و مخفیانه به او حمله و او را ترور می کردند. یا در مسیر در حال حرکت بوده است و فردی از دیگر معابر به او حمله می کرده و او را از بین می برده است. امروز نیز همان است اما با سلاح های دیگری اقدام به ترور افراد می کنند. این موارد مصداق عمل ظالمانه تروریستی است.

البته اینکه خداوند در آیه 60 سوره انفال می فرماید: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ»؛ و هر چه در توان دارید از نیرو و اسب هاى آماده بسیج کنید تا با این تدارکات دشمن خدا و دشمن خودتان و دشمنان دیگرى را جز ایشان که شما نمى ‏شناسیدشان و خدا آنان را مى ‏شناسد بترسانید و هر چیزى در راه خدا خرج کنید پاداشش به خود شما بازگردانیده مى ‏شود و بر شما ستم نخواهد رفت»، اشاره به رفتار و رویکرد سپاه پیامبر(ص) نسبت به کفار و مشرکین صدر اسلام است.

خداوند در این آیه اشاره به ایجاد ارعاب می کند، یعنی به گونه ای رفتار شود که کفار فقط بترسند و این به علت ترساندن دشمن خداست. پس هیچ گاه در اسلام غیر از این مورد که دشمن خدا و دشمنان مسلمین بترسند، اجازه ارهاب داده نشده است. اسلام هرگز اجازه کشتار جمعی و فردی را نمی دهد و این آیه شریفه هم فقط برای دفاع و پیشگیری و ایجاد خوف وحشت در میان دشمنان خداست. آن هم دشمنانی که احتمال حمله آنان به مسلمانان می رود نه همه کفار و مذاهبی که از سوی آنان خطر حمله وجود ندارد.

پس جمع بندی این است که ترور یا ارهاب در عربی، در اسلام اجازه داده نشده و بر خلاف مواضع دین است. دستور خداوند بر اجرای احکام شرعی و حدود الهی مانند قصاص و اعدام و مراعات عدل و انصاف است مگر آنکه دشمنان بخواهند دست به سلاح ببرند. تنها جایی که اجازه داده شده که از ترور استفاده شود، ایجاد ترس برای دشمنان و با هدف پیش گیری است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۶ ، ۱۱:۵۸
عباس جعفری (فراهانی)

به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، به مناسبت فرا رسیدن شب نوزدهم ماه مبارک رمضان مصادف با شام ضربت خوردن امیرالمومنین(ع) و نخستین شب از لیالی احیاء و به منظور بررسی کیفیت عظمت و بزرگی شب قدر که منزلتی برابر با 80 سال عبادت دارد و نیز فلسفه تعیین مقدرات و سرنوشت آدمیان در این شب های عظیم الشان، با حجت الاسلام والمسلمین احمد زادهوش، استاد حوزه و رئیس مرکز جامعه المرتضی(ع)، گفت وگو کرده ایم که مشروح آن به حضورتان تقدیم می شود:

لطفاً به منظور ورود به بحث در باب فضیلت و جایگاه لیالی قدر و تعابیر قرآن کریم نسبت به آن  و نیز چرایی همزمانی آن با ماه مبارک رمضان توضیح دهید.

خداوند متعال در قرآن کریم می فرمایند: «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتَابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ»، معنای این آیه شریفه  این است که تعداد ماه های سال نزد خداوند سبحان دوازده ماه است؛ خداوند در این آیه شریفه، کیفیت و مقدار ماه های سال را معین و تبیین می کند ولی در باب این تعریف و تبیین می بایست این نکته را یاد آور شد که، تنها ماهی از این دوازده ماه سال، که در قرآن کریم به صراحت در باب آن سخن به میان آمده، ماه مبارک رمضان است و هیچ کدام یک از ماه های سال، با توجه به موقعیت و فضیلتی که دارند، مانند ماه رجب و یا ماه ذالقعده و یا ماه ذالحجه و یا ماه شعبان که ماه پیامبر اکرم(ص) است، در قرآن ذکر نشده اند و این تنها ماه مبارک رمضان است که به صراحت در باب آن، در قرآن کریم، سخن به میان آمده است.

 دلیل اینکه خداوند تنها از ماه مبارک رمضان، در قرآن کریم یاد کرده نیز در خود قرآن به صراحت ذکر شده است. خداوند در قرآن کریم می فرمایند: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ»، بنابراین ماه مبارک رمضان، ظرف نزولی قرآن کریم است. این ماه به علت موقعیت زمانی نزول قرآن، نزد خداوند سبحان، دارای جایگاه والا و بالایی است.

خیلی کاغذ و مُرکَب در دنیا وجود دارند ولی این کاغذ و مُرکَب، اگر در کتابت قرآن کریم استفاده شوند، به علت کرامت و جایگاه قرآن، گرانقدر و محترم می شوند و مسح نمودن آنها به علت جایگاه قرآن، بدون طهارت و پالایش جسم، مجاز نخواهد بود. بسیارند بناها و ساختمان ها در دنیا، اما بنای مسجد به علت مقام و منزلت خدایی، دارای جایگاه دیگری است و به علت اینکه ظرف مکانی مقدس و گرانقدری است، نسبت به سایر ابنیه ها، جایگاه والا و متعالی تری دارد.

از این مثال ها به چه نتیجه ای درباره عظمت شب قدر می رسیم؟

به عبارت دیگر، هر چیزی که با خداوند متعال دارای قرابت بیشتری است، حرمت و عظمت بیشتری نیز خواهد داشت. در باب جایگاه ماه مبارک رمضان در قرآن کریم وارد است که«إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ* وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ* لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ» یعنی شب قدر، در ماه مبارک رمضان به تعبیر قرآن، شبی است که در آن، قرآن از جانب خداوند سبحان، نازل شده و ارج و مقدار این شب نیز از هزار ماه نزد خداوند بالاتر است. جایگاه این شب عظیم، به قدری والا و گرامی است که اگر شما در این شب یک تکبیر و یا تسبیح بگویید، این ذکر و یادآوری، به اندازه هزار ماه عبادت برای شما حسنه در پی خواهد داشت. همه این توصیف ها و تعبیرها و سفارشات برای این است که ما، جایگاه و مرتبه قرآن کریم را بهتر بشناسیم و آن را درک کنیم. قرآن از عالم مأورا و از نزد خداوند سبحان و کریم آمده است و حرف به حرف و کلمه به کلمه آن، کلام و تأکید و سفارش مستقیم خداوند به جهانیان است. این ریسمان و حبل متین، یک سمتش، به دست باکفایت خداوند است و سوی دیگرش به طرف بندگان آمده که اگر بندگان به این ریسمان الهی تمسک جویند، قطعاً به صراط سعادت و سلامت راه یافته اند.

قرآن کریم میزان و معیار ایمان و عمل آدمیان را معین می کند. متأسفانه و سوگمندانه باید بیان کرد که، تمسک و بهره مندی از قرآن کریم در حال حاضر، بسیار کم و ناچیز است؛ درست است که در ماه مبارک رمضان که بنا به تعبیری ماه بهار قرآن نیز است، قرآن بسیار تلاوت می شود، ولی باز در همین ایام نیز، افراد بسیاری هستند که، حتی از خواندن یک آیه قرآن کریم اِبا دارند و این امر را انجام نمی دهند. مراجعه به قرآن کریم، حضور قلب و خواندن صحیح و توجه و تعقل و تفکر را می طلبد؛ باید گفت بسیار جای تأثر و تأسف است که مسلمانی از دنیا برود، در حالی که نه قرآن را فرا گرفته است و نه در مسیر فراگیری قرآن باشد.

«شب قدر»، نقطه عطف زیست و حیات بشری است، این شب زمانی است که ما قرآن کریم را بر سر می نهیم و خداوند سبحان را به آیات و جایگاه قرآن سوگند می دهیم که، این کتاب شریف را شفیع و نجات دهنده ما قرار دهد. نکته بسیار مهمی که حتماً می بایست به آن توجه داشت این است که، قرآن کریم همانگونه که می تواند شافع و نجات دهنده ما باشد، می تواند شاکی و شکایت کننده ما نیز باشد. نباشد خدای نکرده، روزی فرا رسد که قرآن، شاکی ما باشد و بگوید که من بودم، ولی مردم نسبت به جایگاه و مرتبه من بی تفاوت و بی انگیزه بودند. باید بیان کرد که خیلی از مشکلات امروزی و فراروی انسان حال حاضر، اعم از مشکلات اقتصادی، معضلات روحی و روانی و مصائب اجتماعی، با مراجعه و تمسک به قرآن کریم، قابلیت رفع و رجوع خواهند یافت و گره های بسیاری از فراروی جامعه و انسان، با عنایت قرآن، گشوده خواهد شد.

متأسفانه انسان ها برای رسیدن به آرامش و حیات طیبه، به سخنان همه، اعم از متفکر و غیرمتفکر، گوش می سپارند، ولی از فراگیری و توجه به سخن خالق و مبدأ و مقصد خود غافل هستند. امید است به برکت و کرامت این شب های عزیز، ما بتوانیم حداکثر استفاده را از تعالیم الهی و وحیانی برگیریم و در این شبها، که شب های تعیین سرنوشت اند، بتوانیم در پرتو قرآن کریم به سرنوشت و آینده ای روشن و همراه با سعادت و پیروزی برای خود و سایر امت اسلامی، دست یابیم.

فلسفه تعیین مقدرات در این شب چیست و چگونه می توان در کیفیت این سرنوشت دخل و تصرف داشت؟

یکی از ویژگی های شب قدر، نزول روح اعظم است که همراه با فرشتگان و ملائک آسمانی به زمین نزول می کنند و از همه این ها مهمتر این که، در این شب اعمال و سکنات ما به حضور حضرت ولی عصر(ارواحنا له الفداء) عرضه می شوند. طبیعی است که برای آینده و حوادث تلخ و شیرین و همچنین مسائل سرنوشت ساز فراروی ما، بهترین گزینه، اعمال و سکناتی هستند که از خود ما سر می زنند.

به عبارت دیگر، درست است که اراده الهی قطعاً محقق خواهد شد، ولی اراده الهی، تحت تأثیر احوالات و دعاها و استغفارات و بیداری ها و توجهات، قابلیت تغییر و دگرگونی دارند. اگر در شب های قدر، امور و احوال ما به غفلت سپری شوند و در آینده و سال پیش رو، سالی نیکو و قابل توجه نداشته باشیم، می بایست خود را ملامت کنیم که چرا از موقعیت و فرصت های شب های عظیم قدر، برای دگرگونی و تحول و چرخش از احوال نامطلوب به احوال حسنه و نیکو استفاده نکردیم. این امر، کار دشواری نخواهد بود؛ کافی است در این ایام پایانی ماه مبارک رمضان و شب هایی که به لیالی قدر، معروف هستند و از شب نوزدهم به تعبیری تا شب بیست و هفتم و حتی شب عید سعید فطر ادامه دارند، سعی کنیم، این لحظات از افطار تا سحر را، بیدار بمانیم و با تلاوت قرآن و اقامه نماز و ذکر ادعیه وارده طلب بخشایش و استغفار نسبت به بی توجهی ها و خدای ناکرده، غفلت ها و معاصی و همچنین دوری و اجتناب از گناه و معصیت کنیم تا خود را در مسیر و جهتِ سالی پُربار و نیکو قرار دهیم.

ترک عادات و خصلت های غلط و ناروا و برنامه ریزی سازنده برای آینده ای بهتر، از اهم مسائلی هستند که می بایست در این شب ها و روزهای گرانقدر به آن توجه و اهتمام داشت. وقتی که خداوند متعال دریابد که بنده ای، خودش به دنبال آینده نیکویی است و از کردار و افعال ناصحیح گذشته خود خجل و شرمساراست، طبیعتاً خود خداوند رحمان که، اهل رأفت و بخشش و گذشت و خطاپوشی است، از کردار گذشته بنده اش می گذرد و او را در مسیرِ فضل و کرم خود، قرار خواهد داد. در این میان توسلات و ادعیه، به طور قطع در روشنی بخشی به مسیر فراروی ما، مؤثر خواهند بود.

لینک اصلی

http://shabestan.ir/detail/News/635447


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۵۰
عباس جعفری (فراهانی)

میلاد نورانی کریم آل طه حضرت امام حسن مجتبی (ع) مبارک باد

Image result for ‫امام حسن مجتبی ...‬‎

اشاره

در پانزدهم ماه رمضان المبارک سال سوّم هجرت (۱) و در خانه دخت گرامی رسول خدا حضرت فاطمه زهرا(س) فرزندی چشم به جهان گشود که ولادت او باعث شادی و سرور نبی مکرّم اسلام(ص) گردید. او را «حسن» نام نهادند. از پیامبر بزرگوار، حضرت محمّد(ص) نقل شده است که خطاب به ایشان فرمودند:«أشبهتَ خَلقی و خُلقی». (۲) یعنی؛ ای حسن [جان]، تو از جهت آفرینش(صورت) و اخلاق(سیرت و رفتار) شبیه من هستی.
روشن است که مصاحبت با انسان کاملی، همانند پیامبر(ص) و رشد و نموّ نمودن در منزل شخصیتی بزرگ، همانند حضرت امام علیّ(ع) و زن نمونه و کامل مانند حضرت فاطمه زهرا(س)، نتیجه اش تولّد انسان کاملی همانند حسن بن علیّ(علیهما السلام) است. هیچ انسانی در جهان هستی از جهت کمالات و مقامات انسانی همانند اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نبوده و نخواهد بود، سلام الله علیهم اجمعین.
ضمن عرض تبریک به مناسبت میلاد نورانی و پر خیر و برکت این امام عزیز و کریم آل محمد(ص)، توجه خوانندگان گرامی را به نوشتاری کوتاه بقلم حجت الاسلام عباس جعفری فراهانی که پیرامون شخصیت، فضائل علمی- اخلاقی ایشان و تبیین معنای صحیح سیاست و خلافت اسلامی و دلائل تحمیل صلح بر حضرت امام حسن مجتبی(ع) نگارش یافته، جلب می کنم:

۱- شخصیت علمی، اخلاقی امام (ع)
پیرامون مقام و شخصیت علمی، اخلاقی سبط اکبر پیامبر(ص)، حضرت امام مجتبی(ع)، سخن بسیار است که فقط به ذکر چند حدیث در این باره اکتفا می شود:
قال الرسول(ص): «لو کان العقل رجلاً لکان الحسن». یعنی؛ اگر قرار بود عقل به صورت انسانی مجسم شود، همانا به صورت \"حسن بن علیّ [ع] \" جلوه می کرد.
قال الصادق(ع): «انّ الحسن بن علیّ(ع) کان اعبد الناس فی زمانه و ازهدهم و افضلهم و کان اذا حجّ، حجّ ماشیاً و...». (۳) یعنی؛ به راستی که [امام حسن مجتبی(ع)] در زمان خویش عابدترین، زاهدترین و داناترین مردم بود.
در باره ابعاد علمی و صفات پسندیده اخلاقی مانند تواضع، جود و بخشش، کرامت، سخاوت، علم و دانش، شجاعت؛ نقل های تاریخی فراوانی وجود دارد که در کتب تاریخ اسلام و تاریخ زندگانی ائمه معصومین(ع) مکتوب می باشد، مانند داستانی که در باره تواضع و بر خورد شایسته با مردم و به خصوص تهیدستان در تاریخ آمده است که امام حسن(ع) در محلی نشسته بودند، هنگامی که خواستند از آن جا بروند شخص تهیدستی وارد شد، امام(ع) به او خوش آمد گفت و او را مورد محبت قرار داده و به او فرمود: «انّک جلستَ علی حین قیام منّا افتأذن لی بالإنصراف». یعنی؛ تو به هنگام بلند شدن ما آمدی آیا اجازه می دهی که برویم؟، مرد گفت: آری، ای فرزند رسول خدا(ص).
در روایتی حسن بصری در مورد سیاست از امام حسن مجتبی(ع) سوال می کند، حضرت چنان با بیان شیرین و کلمات زیبا به او پاسخ می دهد که که هر خواننده ای با شنیدن آن به وجد می آید.
قال الحسن بن علیّ(ع): «هی[السیاسة] أن ترعی حقوق الله و حقوق الأحیاء و حقوق الأموات، فأما حقوق الله. فاداء ما طلب، و الإجتناب عما نهی، و اما حقوق الأحیاء: فهی ان تقوم بواجبک نحو اخوانک، و لا تتأخر عن خدمة أمتک، و ان تخلص لولی الأمر ما أخلص لأمّة و أن ترفع عقیدتک فی وجهه اذا ما حاد عن الطریق السوی و امّا حقوق الأموات، فهی أن تذکر خیراتهم و تتغاضی عن ساوئهم، فانّ لهم ربّاً یُحاسبهم». (۴) یعنی؛ سیاست آن است که حقوق خداوند، و حقوق زنده ها، و حقوق مرده ها؛ را رعایت کنی. اما حقوق خداوند، پس عبارت است از انجام آنچه که خواسته خداوند است و پرهیز از آنچه که او نهی کرده است. اما حقوق زنده ها آن است که به وظیفه خود در برابر برادرانت عمل کنی و از خدمت امت خویش بازنمانی و تا زمانی که ولی امر مسلمین با امت خود صادق است، با او صادق باشی و هنگامی که وی از راه راست منحرف شد، عقیده ات را رو در روی او اظهار کنی و اما حقوق مردگان: این است که نیکی های آنان را یاد کنی و از بدی هاشان چشم بپوشی، چرا که آن ها را پروردگاری است که از آنان حساب کشی می کند.

ادامه در لینک زیر 

http://ajafari42.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=11725

متن کامل کتاب حقائق پنهان ... 

کتاب " حقایق پنهان : پژوهشی در زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی علیه السلام" نوشته احمد زمانی

http://ahlolbait.com/media/7092/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۱۳
عباس جعفری (فراهانی)

جریان های تکفیری در عصر حاضر

جریان های تکفیری در عصر حاضر 
مجموعه میراث شوم (مروری اجمالی بر تاریخچه جریان های تکفیری) ـــ پیدایش گروه سلفیه جهادی
لینک اصلی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۳۲
عباس جعفری (فراهانی)
چکیده
در طی چند دهه اخیر اسلام‌گرایی به یکی از محوری‌ترین تحولات در جهان امروز تبدیل شده است. با وقوع انقلاب اسلامی ایران و ارائه‌ی الگوی نظام سیاسی ـ دینی در مقابل لیبرال ـدموکراسی غربی پتانسیل‌های اسلام‌گرایی هر چه بیشتر آشکار شد. با شروع تحولات اخیر در خاورمیانه(انقلاب های عربی) این فرصت به وجود آمد که نظام سیاسی ج. ا. ایران به عنوان یک جایگزین مناسب برای نظام‌های خودکامه خاورمیانه مطرح شود؛ اما این فرصت با رشد جریان‌های تکفیری در خاورمیانه که از طرف کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای مورد حمایت قرار می‌گیرند، با چالش مواجهه شده است. این نوشتار محور کار خویش را آسیب‌شناسی رشد جریان‌های تکفیری قرار داده است. از این رو پرسش بنیانی این است گسترش  جریان‌های تکفیری چه تاثیر بازدارنده‌ای بر رشد اسلام‌گرایی در منطقه و جهان خواهد داشت؟ رشد جریان‌های تکفیری از دو بعد اساسی فرایند اسلام‌گرایی را با چالش مواجهه خواهد نمود، نخست قطبی سازی جوامع اسلامی بر اساس تقابل شیعه و سنی و دیگری کاهش مشروعیت و مقبولیت اسلام‌گرایی به عنوان یک جایگزین در مقابل لیبرال دموکراسی، این پژوهش در راستای رفع چالش جریان‌های تکفیری فراروی اسلام‌گرایی راهکارهایی ارائه نموده که در قالب دو راهکار دیپلماسی ارتباطات گسترده میان گروه‌ها و کشورهای اسلامی، و مقابله با گسترش جریان‌های تکفیری قابل بررسی است.
کلیدواژگان
اسلام سیاسی؛ انقلاب اسلامی؛ جریان‌های تکفیری؛ قدرت های جهانی؛ قدرت های منطقه‌ای

مقدمه

اسلام‌گرایی و اسلام سیاسی مفاهیمی است که طی چند دهه گذشته شکل گرفته است. این جنبش در واکنش به نفوذ فرهنگ و اندیشه‌ی غربی با شعار به مرکز آمدن دین در امور دنیا و به خصوص امر حکومت‌داری رشد نموده است. از جمله متفکران این حوزه می‌توان به سید جمال‌الدین اسدآبادی، کواکبی، عبده، سید قطب، مودودی و امام خمینی(ره) اشاره کرد. امام خمینی با عینیت بخشیدن به حکومت  اسلامی فرایند اسلام‌گرایی را وارد مرحله جدیدی نمود. در واقع اسلام سیاسی، اصطلاح جدیدی است که در برابر اسلام سنتی پدید آمده است و به دنیای مدرن تعلق دارد (بهروز لک، 1386: 47). با شروع انقلاب‌های عربی در خاورمیانه این دیدگاه به وجود آمد که فرایند تکامل اسلام‌گرایی با یک فرصت در جهان و منطقه روبرو شده است. با ادامه تحولات، این روند متأثر از نفوذ منفی کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای مانند یک شمشیر دولبه عمل نمود. به رغم اینکه بخشی از این جنبش‌ها متأثر از جریان‌های اسلام‌گرا بود، بعضی از کشورهای منطقه که دارای نظام پادشاهی محافظه کار هستند، تا حد زیادی توانسته‌اند زمینه رشد گروه‌های تکفیری ـ افراطی را فرآهم نماید.

تکفیرکردن را اولین بار خوارج علیه دیگر مسلمانان به کار بستند. در واقع تکفیر‌گرایی، مساله نسبتا جدید الحدوث و خطرناکی بود که ابن تیمیه (۱۲۶۳ـ۱۳۲۸م) آن را در آغاز دعوت خویش تئوریزه و بسط داد و در نهایت، به اصول فکری گروه‌های سلفی راه یافت. در دوران جدید محمدبن عبدالوهاب مفهوم تکفیر را وارد ادبیات سیاسی ـ دینی نمود. وی محدوده‌ی تکفیر را شامل مسلمانان و غیرمسلمانانی که همچون او نمی‌اندیشیدند، می‌دانست. به نظر وی مسلمانانی که غرق در پرستش سنت‌ها و زیارت مقابر (شیعیان) شده‌اند دچار شرک هستند (Zeidan, 2001: 30). امروزه، جریان سلفی‌گری به اعتبار این شاخصه، «تکفیری» نامیده می‌شود (سیدنژاد، 1389: ۹9). از جمله این گروه‌های تکفیری می‌توان به گروه‌های النصرة، داعش(دولت اسلامی شام و عراق) و القاعده در سوریه و عراق اشاره نمود. این گروه‌ها علاوه بر بوجود آوردن بحران در سوریه و عراق، به دنبال دو قطبی نمودن جهان اسلام در قالب تقابل شیعه و سنی هستند که در صورت وقوع این امر، روند اسلام‌گرایی در منطقه و جهان اسلام با یک چالش جدی مواجهه خواهد شد. این نوشتار با بررسی آسیب شناختی بدنبال پاسخ به پرسش اساسی زیر است: گسترش جریان‌های تکفیری چه تأثیر بازدارنده‌ای بر رشد اسلام‌گرایی در منطقه و جهان اسلام خواهد داشت؟ رشد جریان‌های تکفیری از دو بعد اساسی فرایند اسلام‌گرایی را با چالش مواجهه خواهد نمود، نخست قطبی سازی جوامع اسلامی بر اساس تقابل شیعه و سنی و دیگری کاهش جذابیت اسلام‌گرایی به عنوان یک جای گزین در مقابل لیبرال دموکراسی. این پژوهش در راستای اهداف و سوال محوری خویش در ابتدا اسلام‌گرایی را از نظر مفهومی، مؤلفه‌ها و سیر تحول تاریخی مورد بررسی قرار خواهد داد و در ادامه چگونگی شکل‌گیری جریان‌های تکفیری و آسیب‌های آن را فراروی اسلام‌گرایی در بطن این رویدادها مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در پایان راه کارهایی در راستای مبارزه با این چالش‌ها ارائه خواهد شد.

بخش اول: تحول تاریخی ـ مفهومی

مفهوم اسلام‌گرایی

در دنیای معاصر با قرائت‌های متعددی از اسلام روبرو هستیم. قرائت هایی مانند اسلام سنتی، حرکت اسلامی، بنیاد‌گرایی اسلامی، بیداری اسلامی، رادیکالیسم اسلامی و اسلام سیاسی. این تکثر حاکی از برداشت‌های مختلف و وجود گروه‌های متفاوت اسلام‌گرا در جوامع اسلامی است (جمشیدی راد و محمود پناهی، 1391: 128). اسلام سیاسی گفتمانی است که هویت اسلامی را در کانون عمل سیاسی قرار می‌دهد، به عبارتی در گفتمان اسلام سیاسی، اسلام به یک دال برتر تبدیل می‌شود. مفهوم اسلام سیاسی بیشتر برای توصیف آن دسته از جریان‌های سیاسی اسلام به کار می‌رود که خواستار ایجاد حکومتی بر مبنای اصول اسلامی هستند. بنابراین اسلام سیاسی را می‌توان گفتمانی به حساب آورد که گرد مفهوم مرکزی حکومت اسلامی نظم یافته است (سعید، 1379: 20). یکی از مهم‌ترین کسانی که این مفهوم را در شکل عام آن به کار برده جان اسپوزیتو است. وی معتقد است: «اسلام سیاسی عبارت است از احیا یا تجدید حیات مذهبی در زندگی خصوصی و عمومی» (اسپوزیتو، 1389: 22). به عبارتی، اسلام سیاسی به عنوان یک نیروی معتبر جدید برای تغییرات مثبت تعریف می‌گردد و «اسلام راه حل است» شعار اصلی آن است. در این دیدگاه، مسلمانان به اسلام به عنوان مکتبی فراتر از دین و عبادت می‌نگرند و آن را متفاوت با سکولاریسم دولتی موجود در کشورهای اسلامی می‌دانند. این شعار بیشتر در کشورهایی شنیده می‌شود که اسلام‌گرایان در براندازی رژیم کشورهای خود مشارکت دارند؛ همچنین در کشورهایی که قادر به توسعه اهداف خود، از طریق مشارکت در داخل سیستم سیاسی موجود، بوده‌اند (Ehteshami, 1994: 9). هر چند اسلام سیاسی و اسلام‌گرایی از منظر بعضی از اندیشمندان مفاهیمی یکسان پنداشته می‌شوند، اما اسلام سیاسی مفهومی است که در طی چندین دهه گذشته به اسلام‌گرایی اطلاق شده است که مطابق با واقعیت نیست. زیرا اسلام در ذات خویش یک دین سیاسی است و با توجه به شمولیت و جامعیت دین اسلام، سیاست جزئی از برنامه‌های دین اسلام بود. در صورتی که اسلام مورد نظر اسلام سیاسی، دینی است که در قرون اخیر سیاسی شده است. در واقع، یکی از ابعاد اسلام، مضاف بر ابعاد معنوی آن، این است که با طرح ایده‌های نوین توانسته به عنوان بدیلی برای ایدئولوژی‌هایی همچون ناسیونالیسم، سوسیالیسم و لیبرال سرمایه‌داری مطرح شود. اسلام همچنین با طرح موضوع مشروعیت الهی به عنوان منبع مشروعیتی غیر از منابع مشروعیت عرفی، توانسته است رقیبی جدی برای حکومت‌های عرفی ظاهر گردد. با نگاهی به تاریخ و بررسی منظومه‌ی فکری و عملی اسلام، برنامه‌ها و دستورالعمل‌هایی برای همه‌ی ابعاد و شئون حیات مادی، معنوی، فردی و اجتماعی انسان مشخص می‌گردد. در واقع آنچه که در این پژوهش مد نظر است جریان اسلام‌گرایی بوده که متفاوت از مفاهیمی همچون بنیاد‌گرایی یا رادیکالیسم اسلامی، اسلام سنتی و اسلام سیاسی است.

سیر تاریخی اسلام‌گرایی

فهم مفهوم اسلام‌گرایی، نیازمند درک اندیشه‌ها و آموزه‌های متفکرین عمده و اثرگذار آن است. جریان اسلام‌گرایی به رهبری اندیشمندان و عمل گرایان مسلمان در دوران معاصر به ویژه پس از فروپاشی نظام دوقطبی، از جمله محورهای چالش برانگیز در نظم نوین جهانی بوده است. اسلام‌گرایی در وجوه مختلف ایدئولوژیی، فرهنگی و امنیتی سیستم سرمایه‌داری لیبرال را به چالش کشیده این جریان با دعوی نظم نوین برای اداره جهان و ترسیم آینده روابط بین‌الملل در سطوح مختلف ملی، منطقه‌ای و جهانی و نیز حل عادلانه منازعه‌ها و اختلافات عمیق دارد. سید جمال الدین اسدآبادی، محمد عبده، سید محمد رشید رضا، عبدالرحمن کواکبی، حسن البنا، ابوالعلا مودودی، ابولحسن ندوی، سید قطب، و امام خمینی از جمله رهبران اسلام‌گرایی در دوران معاصر بوده اند(جمشیدی راد و محمود پناهی، 1391: 129) که در ذیل اندیشه‌های سه شخصیت برجسته این جریان، سید قطب، ابوالعلا مودودی و امام خمینی به ترتیب تاریخی مورد بررسی قرار خواهد گرفت تا سیر تاریخی این مفهوم مورد شناسایی قرار گیرد.

ادامه در لینک اصلی

http://hablolmatin.dmsonnat.ir/?_action=articleInfo&article=1188

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۳۸
عباس جعفری (فراهانی)

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ شماره های جدید ماهنامه "گنجینه مجمع" مجله فرهنگی، اطلاع رسانی مجمع جهانی اهل بیت(ع) منتشر شد.

شماره های 86 و 87 مجله گنجینه مجمع که متعلق به فروردین و اردیبهشت 1396 هستند در 80 صفحه و شش بخش منتشر شده است.

"تقویم جهان تشیع"، "مجمع عمومی" و "گزارشی از نمایشگاه های مجمع" از جمله ویژه نامه های این شماره ها هستند.

گنجینه-مجمع،-شماره-86-87

فهرست شماره های 86 و 87 گنجینه مجمع به شرح زیر است:

ــ  سخن گنجینه(سرمقاله) / زیبایی های شیعه در برابر زشتی های وهابیت
ــ  پا به پای ولایتسخنان رهبر انقلاب اسلامی در اجتماع عظیم و پرشور زائران و مجاوران حرم رضوی(ع) به مناسبت سال نو 

بخش اول: تقویم جهان تشیع 
ــ مهم ترین حوادث جهان تشیع در سال 1395 .

بخش دوم: گزاره مجمع (خلاصه‌ای از فعالیت‌های جدید مجمع جهانی اهل‌بیت علیهم السلام) 
ــ مو
اضع اعضای شورای عالی مجمع جهانی اهل‌بیت(ع)
ــ همراه با دبیرکل مجمع جهانی اهل‌بیت(ع)
ــ گزارش مصور سفر دبیرکل مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) به هندوستان 
ــ بیانیه مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) به مناسبت دومین سالگرد تجاوز رژیم آل‌سعود به یمن 
ــ بیانیه مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) در واکنش به سخنان نابخردانه شاه زاده سعودی درباره مهدویت 
ــ تازه‌های انتشارات مجمع(معرفی چهار کتاب‌ جدید مجمع)
ــ تازه های مجلات مجمع (معرفی چهار شماره مجلاه جدید مجمع به زبان‌های مختلف) 
ــ تازه‌های فناوری اطلاعات مجمع(معرفی دو نرم‌افزار جدید مجمع به زبان‌های مختلف).

بخش سوم: مجمع عمومی مجمع جهانی اهل‌بیت(ع)
ــ به مناسبت ارتحال «آیت الله شاهرخی» عضو ایرانی مجمع عمومی 
ــ گفتگو با «سید کاظم شاه‌حسینی» عضو تایلندی مجمع عمومی.

بخش چهارم: حضور مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) در نمایشگاه‌ها 
ــ گزارشی از حضور انتشارات مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) در بیست و نهمین نمایشگاه بین المللی کتاب مسکو 
ــ گزارشی از حضور خبرگزاری مجمع در بیست و دومین نمایشگاه بین المللی مطبوعات تهران 
ــ گزارشی از حضور انتشارات مجمع در سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب استانبول 
ــ گزارشی از ایستگاه‌های مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) در مراسم پیاده روی اربعین حسینی 
ــ گزارشی از نمایشگاه دستاوردهای مجمع جهانی اهل بیت(ع) به مناسبت دهه مبارک فجر 
ــ گزارشی از حضور اداره فناوری اطلاعات و خبرگزاری مجمع در چهارمین نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال انقلاب اسلامی 
ــ گزارشی از حضور انتشارات مجمع در بیست و دومین نمایشگاه بین المللی کتاب مسقط.

بخش پنجم: چکیده‌ ها:
ــ چکیده مطالب مجله به زبان عربی 
ــ چکیده‌ مطالب مجله به زبان اردو 
ــ چکیده‌ مطالب مجله به زبان اسپانیایی 
ــ چکیده‌ مطالب مجله به زبان ترکی استانبولی 
ــ چکیده‌ مطالب مجله به زبان انگلیسی.

برای دریافت فایل کامل این شماره از مجله گنجینه مجمع، روی لینک زیر کلیک کنید:

http://ahl-ul-bayt.org/fa/books?id=741

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۰۸
عباس جعفری (فراهانی)

به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: آیت الله جعفر سبحانی، مرجع تقلید شیعیان در پنجمین گردهمایی دانش آموختگان مرکز تخصصی کلام اسلامی نسبت به خطر افزایش سلفی گری هشدار داده و از تلاش وهابیت عربستان برای رشد تفکر ضدشیعی در ایران اسلامی پرده برداشت و دفاع از اهل بیت(ع) و شیعه را برای دانش پژوهان علم کلام  واجب عینی معرفی کرد.

آیت الله جعفر سبحانی: زنگ خطری که مراجع صدایش را شنیده اند|چرا باید با سلفی گری مبارزه کنیم؟

 از این رو، بر آن شدیم تا با توجه به سخنان این مرجع تقلید و هشداری که نسبت به گسترش پدیده سلفی گری در جامعه داده است، با حجت الاسلام عباس جعفری فراهانی، کارشناس و پژوهشگر فِرَق و مذاهب اسلامی و دبیر شورای کتاب مجمع جهانی اهل بیت(ع) به گفت وگو بنشینیم که در ادامه حاصل آن را می خوانید:

 

* با توجه به سخنان مرجع عالی قدر، آیت الله سبحانی نسبت به خطر شیوع سلفی گری در کشور، به عنوان اولین سوال بفرمایید این هشدار مرجع بزرگوار تقلید از چه جهت بوده است؟

 سخنانی که چندی قبل حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته) بیان کرد و در رسانه ها نیز منتشر شد، حقیقتا مطلب حقی بود و ایشان نکته سنجی بجا و به موقعی داشتند که این موضوع را مطرح و نسبت به خطر سلفی گری هشدار دادند و خواستار مقابله با این جریان شدند. اینجانب که مطالعاتی در مورد وهابیت و سلفیت دارم فکر می کنم این بیانات بسیار نکته بینانه مطرح شد.

در پاسخ به سوالی که مطرح کردید، شاید خوانندگان و شنوندگان برنامه های مذهبی با مطالعه، طی استماع سخنرانی ها، حضور در برنامه های مذهبی به طور اجمالی مباحثی را در مورد سلفی گری و وهابیت شنیده باشند ولی توضیح بیشتری نیاز است. لذا برای پاسخ به این سوال مطالبی را بیان می کنم.

 درباره سَلَف، سَلَفیت، سَلَفی گری، سَلَف صالح و واژه هایی از این دست، در مبانی دینی، تاریخ و کلام و اعتقادات ما، کم و بیش اشاراتی وجود دارد و این واژه ها دیده می شود. در برخی روایات گفته شده است که مردم و علما در مباحث دینی باید به نظریات و دیدگاه های سَلَف صالح مراجعه کنند یا روایاتی را نقل می کنند که به دست آوردن اطلاعات در مورد مسایل دینی جز حرکت در مسیر و طریق سلف صالح امکانپذیر نیست. منشا این اصطلاح حدیث معروف «خیر القرون» در کتاب های روائی اهل سنت هست از قول رسول خدا(ص) که می فرمایند: «بهترین مردم، مردمان قرن من هستند. سپس کسانی که در پی ایشان می آیند و ...». در تفسیر و معنای این روایت رهبران سلفیه مانند ابن تیمیه و دیگران می گویند بی تردید در قرون اول اسلام چون اصحاب بطور مستقیم و بدون واسطه از رسول خدا(ص) و سائر منابع دینی، اعتقادات اسلامی را می شنیدند و فرا می گرفتند به انواع بدعت ها و خرافات آمیخته نشده بود و همینطور در عصر تابعین و تابعینِ تابعین ... . در نتیجه هرچقدر مسلمانان با عصر و زمان ییامبر(ص) فاصله گرفته اند (تا حدود سیصد سال) انحرافات بیشتر شده است؟! از نظر علمای اسلامی استناد به این روایت اشکالاتی دارد مانند اینکه ما بسیاری از انحرافات و بدعت ها در همان دوره های صدر اسلام (ادعای سیصد سال) مانند فرقه های خوارج و قدریه و معتزله و مرجئه و ... پدیدار شدند؟! از سوی دیگر اگر بنا باشد سخن و فهم سلف صالح و مسلمانان صدر اسلام حجت باشد، چرا نباید به کلمات و سخنان اهل بیت پیامبر(ص) مراجعه شود؟!

 به بیان دیگر بر فرض قبول که در روایات این مساله ذکر و گفته شده است که مبانی دینی باید از سلف صالح گرفته شود اما این مفهوم به آن معناست که ما در استدلال مبانی دینی چهار راه داریم که شامل قرآن، سنت، عقل، اجماع می شود. یعنی از این طرق چهارگانه اقشار و طبقات مختلف به نسبت اطلاعات خودشان در مبانی دینی با اتکاء به این چهار دلیل می توانند در مباحث دینی پاسخ خود را بگیرند. در حالی که می بینیم بسیاری از شخصیت های قرون اولیه به طور یکسان به ادله چهارگانه مراجعه نکرده اند و آنها را حجت نمی دانند؟! گروهی با نام اهل حدیث پیدا شدند که غیر از نص قرآن و روایات هیچ چیزی را قبول نداشتند؟!

 به عبارت دیگر مشاهده می کنیم که در تاریخ اسلام و در میان مذاهب مختلف برخی گروه هایی  پیدا شدند که بر خلاف این مسیر طی طریق کردند و هرکدام به نسبت خودشان به برخی از این ادله دینی نگاه افراط و تفریط  دارند از جمله گروهی که متنسب به سَلَفیت و وهابیت هستند. یکی از این شخصیت ها ابن تیمیه حرانی است که در قرن هفتم در شام زندگی می کرده و کتب و آثار متعددی را از خود بر جای گذاشته است و مباحثی را درباره این نکته مطرح کرده که مردم باید مبانی دینی خود را از سلف صالح بگیرند. او روایاتی را نقل می کند و توضیح و تفصیل می کند و نهایتا به ارایه نظراتی می پردازند که دیدگاه های خاصی است که اختصاص به خودش دارد. با ابن تیمیه در همان زمان به شکل وسیعی مخالفت می شود و بعد از اعتراضات نهایتا او را به زندان می اندازند و چندبار هم آزاد می شود ولی نهایتا حتی در زندان از دنیا می رود و فوت می کند.

 ابن تیمیه شخصیتی است که با نظریات افراطی مربوط به سلفیت در زندان فوت می کند. در اینجا برخی از نظرات او را عنوان می کنم. ابن تیمیه در مباحث خداشناسی و توحید حرف هایی می زند که بر مبانی چهارگانه ما نیست بلکه برخلاف آیات صریح قرآن و روایات و سنت پیامبر(ص) است. او با اجماع علما مخالفت دارد، از جمله معتقد است آنچه که به ظاهر و حس می بینیم، قابل قبول است و غیرمحسوساتی وجود ندارند. البته برخی موارد اشاره می کند که طبق آیات قرآن غیب را قبول داریم. اما مسایل عقلی را منکر می شود و می گوید عقل در موضوعات ماوراءالطبیعه جایگاهی ندارد. همچنین، در مباحث سنت و روایات منسوب به پیامبر(ص) ظاهرگرایی را مطرح می کند و می گوید این آیات اصلا تفسیر ندارد و عین عبارت و آیه را باید قبول داشته باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۵۴
عباس جعفری (فراهانی)