


« ... ما در جمهوری اسلامی، هزینههای دفاع از فلسطین را پذیرفتیم. گفتیم از فلسطین دفاع می کنیم، دنیای استکبار در مقابل ما ایستاد و ضربه زد امّا ما استقامت کردیم، ایستادیم، باز هم خواهیم ایستاد، و مسلّم میدانیم که پیروزی نهایی متعلّق است به ملّت فلسطین ...».
لینک تصاویر
http://hawzahnews.com/detail/Photo/494283#ad-image-17
تهیه و تولید این کلیپ به همت جبهه جهانی شباب المقاومة و همکاری خبرگزاری تقریب صورت گرفته است.
خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی: "همایش بین المللی حضـرت ابـوطالب(ع) ؛ حامی پیامبر اعظم(ص)" به همت "مجمع جهانی اهل بیت(ع)" و با همکاری نهادهای علمی و فرهنگی همسو برگزار می شود.
"آستان مقدس حسینی"، "مؤسسه تحقیقات و نشر حضرت ابوطالب(ع)"، "مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی"، "پژوهشگاه علوم و فرهنگ دفتر تبلیغات اسلامی"، "مرکز آموزش زبان حوزه های علمیه"، "جامعة المصطفی(ص) العالمیة"، "جامعة الزهراء(س)"، دانشگاه بین المللی اهل بیت(ع)"، "مؤسسه فرهنگی میراث نبوت"، "پژوهشکده الذریة النبویة"، "مؤسسه فرهنگی مذهبی قاسم بن الحسن(ع)"، "مؤسسه فرهنگی هنری ابناءالرسول(ص)" و تعدادی از نهادهای دینی و فرهنگی دیگر، مشارکت کنندگان در برگزاری این کنفرانس بزرگ خواهند بود. به همین مناسبت خبرنگار ابنا با حجت الاسلام والمسلمین دکتر «حمیدرضا مطهری» عضو هیئت علمی پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت(ع) پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، درباره ضرورت برگزاری همایش درباره حضرت ابوطالب(ع) و شبهاتی که در مورد ایشان مطرح می شود، گفتگو کرده است.
ابنا: حضرت ابوطالب(ع) چه شخصیت و جایگاهی در اسلام دارد؟
ـ دکتر مطهری: حلول ماه مبارک رمضان را تبریک عرض میکنم. همچنین از اهتمام مجمع جهانی اهل بیت(ع) به برگزاری همایشهای مربوط به اهل بیت(ع) تشکر و قدردانی مینمایم. بنده توفیق داشتم در سالهای گذشته در همایشهای مختلف و متعددی با مجمع جهانی اهل بیت(ع) همکاری داشتم. قبلاً حجت الاسلام والمسلمین دکتر «نجف لکزایی» که معاون فرهنگی مجمع بودند و اکنون که حجت الاسلام والمسلمین دکتر«ایمانی مقدم» در این جایگاه هستند، همایش هایی برگزار شده است و در این زمینه موفق بودهاند و برای این مجموعه آرزوی موفقیت دارم. درباره شخصیت حضرت ابوطالب(ع) سخن زیاد است. ما وقتی تاریخ اسلام را ورق میزنیم، میبینیم حضرت ابوطالب در زمانی از پیامبر(ص) حمایت کرده است که کسی حامی ایشان نبود؛ حتی قبل از حضرت خدیجه(س)؛ و لو اینکه پیامبر(ص) در آن دوران هنوز به رسالت مبعوث نشده بودند. پیامبر(ص) از دوران کودکی تحت کفالت و سرپرستی حضرت ابوطالب(ع) رشد کردند. در گزارشهای تاریخی آمده است که ابوطالب حتی پیامبر(ص) را بر فرزندان خود ترجیح می داد. کارهایی که حضرت ابوطالب برای حضرت محمد(ص) در دوران قبل و پس از بعثت پیامبر(ص) به رسالت انجام دادند، با چیزی غیر از ملاک ایمان قابل سنجش نیست. در دوران کودکی به گونهای آن حضرت را در خانواده خویش جا دادند که احساس فقدان پدر و مادر را نداشته باشند. اما مهم تر از آن، دوران رسالت است که اقدامات ایشان و دفاع از پیامبر(ص) به گونهای است که جز با ملاک ایمان، ملاک دین، ملاک تقوا و ملاک اسلام با هیچ معیار دیگری قابل سنجش نیست. برای نمونه در شعب ابی طالب زمانی که بنی هاشم در محاصره بودند، حضرت ابوطالب، بنی هاشم و فرزندان خود را تک تک در جای پیامبر(ص) می خواباند. این نشانه چیست؟ افراد و عموهای دیگر پیامبر(ص) هم بودند، چرا چنین اقدامی از سوی آنها رخ نمی داد؟ چرا ابولهب نه تنها چنین نمیکند بلکه با آن حضزت دشمنی هم میکند. این اقدامات حضرت ابوطالب نشاندهنده جایگاه و پایگاهی است که پیامبر(ص) نزد ابوطالب دارد که بسیار فراتر از مباحث قومی، قبیلگی و نسبی است. جایگاه پیامبر(ص) از دیدگاه ابوطالب(ع)، جایگاه اعتقادی، دینی و پیشوایی است؛ جایگاهی است که پیامبر(ص) را بسیار بالاتر از مقام یک انسان عادی و وابسته نسبی قرار می دهد. جایگاهی است که او را در مقام راهبری و پیامبری قرار می دهد و ابوطالب به این ایمان دارد و چون ایمان دارد از پیامبر(ص) حمایت می کند و فرزند خود را جای ایشان می خواباند. در گزارش های تاریخی آمده است که در شعب ابی طالب، حضرت ابوطالب گاهی در یک شب چندین بار جای پیامبر(ص) را تغییر می داد و این کارها جز با ملاک ایمان با ملاک دیگری قابل سنجش نیست.
ادامه در لینک اصلی
حضرت امیر المومنین على بن ابی طالب (علیه السلام) پس از خاتمه جنگ نهروان (سال 38 هجری) و بازگشت به کوفه در صدد حمله به شام بر آمد و حکام ایالات نیز در اجراى فرمان آن حضرت تا حد امکان به بسیج پرداخته و گروههاى تجهیز شده را به خدمت وى اعزام داشتند. تا اواخر شعبان سال چهلم هجرى نیروهاى اعزامى از اطراف وارد کوفه شده و به اردوگاه نُخیله پیوستند.
على (علیهالسلام) گروههاى فراهم شده را سازمان رزمى داد و با کوشش شبانه روزى خود در مورد تأمین و تهیه کسرى ساز و برگ آنان اقدامات لازمه را به عمل آورد، فرماندهان و سرداران او هم که از رفتار و کردار معاویه و مخصوصاً از نیرنگهاى عمروعاص دل پر کینه داشتند در این کار مهم حضرتش را یارى نمودند. بالاخره در نیمه دوم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجرى على (علیه السلام) پس از ایراد یک خطابه غراء تمام سپاهیان خود را به هیجان آورده و آنها را براى حرکت به سوى شام آماده نمود ولى در این هنگام تقدیر، سرنوشت دیگرى را براى او نوشته و اجراى طرح وى را عقیم کرد. فراریان خوارج، مکه را مرکز عملیات خود قرار داده بودند و سه تن از آنان به اسامى عبدالرحمن بن ملجم، برک بن عبدالله و عمرو بن بکر در یکى از شبها گرد هم آمده و از گذشته مسلمین صحبت میکردند، در ضمن گفتگو به این نتیجه رسیدند که باعث این همه خون ریزى و برادر کشى، معاویة بن ابی سفیان و عمرو بن عاص و امام (على علیه السلام) میباشند و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند مسلمین به کلى آسوده شده و تکلیف خود را معین مىی کنند، این سه نفر با هم پیمان بستند و آن را به سوگند مؤکد کردند که هر یک از آنها داوطلب کشتن یکى از این سه نفر باشد. عبدالرحمن بن ملجم متعهد قتل على (علیه السلام) شد، عمرو بن بکر عهده دار کشتن عمرو عاص شد، برک بن عبدالله نیز قتل معاویه را به گردن گرفت. هر یک شمشیر خود را با سم مهلک، زهر آلود نمودند تا ضربتشان مؤثر واقع گردد نقشه این قرار داد به طور محرمانه و سرى در مکه کشیده شد و براى این که هر سه نفر در یک موقع مقصود خود را انجام دهند شب نوزدهم ماه رمضان را که شب قدر بوده و مردم در مساجد تا صبح بیدار میمانند براى این منظور انتخاب کردند و هر یک از آنها براى انجام ماموریت خود به سوى مقصد روانه گردید.
عمرو بن بکر براى کشتن عمرو عاص به مصر رفت و برک بن عبدالله جهت قتل معاویه رهسپار شام شد. ابن ملجم نیز راه کوفه را پیش گرفت. برک بن عبدالله در شام به مسجد رفت و در سحر شب نوزدهم ماه رمضان در صف اول نماز ایستاد و چون معاویه سر بر سجده نهاد برک شمشیر خود را فرود آورد ولى در اثر دستپاچگى شمشیر او به جاى فرق معاویه بر ران وى اصابت نمود. معاویه زخم شدید برداشت و فوراً به خانه خود منتقل و بسترى گردید و ضارب را نیز نزد او حاضر ساختند، معاویه گفت تو چه جرأتى داشتى که چنین کارى کردى؟ برک گفت امیر مرا معاف دارد تا مژده دهم: معاویه گفت مقصودت چیست؟ برک گفت همین الان على را هم کشتند: معاویه او را تا تحقیق این خبر زندانى نمود و چون صحت آن معلوم گردید او را رها نمود و به روایت بعضى (مانند شیخ مفید) همان وقت دستور داد او را گردن زدند. چون طبیب معالج زخم معاویه را معاینه کرد اظهار نمود که اگر امیر اولادى نخواهد میتوان آن را با دوا معالجه نمود و الا باید محل زخم با آهن گداخته داغ گردد، معاویه گفت تحمل درد آهن گداخته را ندارم و دو پسر (یزید و عبدالله) براى من کافى است. عمرو بن بکر نیز در همان شب در مصر به مسجد رفت و در صف اول به نماز ایستاد. اتفاقا در آن شب عمرو عاص را تب شدیدى رخ داده بود که از التهاب و رنج آن نتوانسته بود به مسجد برود و به پیشنهاد پسرش قاضى شهر را براى اداى نماز جماعت به مسجد فرستاده بود. پس از شروع نماز در رکعت اول که قاضى سر به سجده داشت عمرو بن بکر با یک ضربت شمشیر او را از پا در آورد، همهمه و جنجال در مسجد بلند شد و نماز نیمه تمام ماند و قاتل بدبخت دست بسته به چنگ مصریان افتاد، چون خواستند او را نزد عمرو عاص برند مردم وى را به عذاب هاى هولناک عمرو عاص تهدیدش میکردند. عمرو بن بکر گفت مگر عمرو عاص کشته نشد؟ شمشیرى که من بر او زدهام اگر وى از آهن هم باشد زنده نمی ماند مردم گفتند آن کس که تو او را کشتى قاضى شهر است نه عمرو عاص. عمرو آن وقت فهمید که اشتباها قاضى بیگناه را به جاى عمرو عاص کشته است. لذا از کثرت تأسف نسبت به مرگ قاضى و عدم اجراى مقصود خود شروع به گریه کرد و چون عمرو عاص علت گریه را پرسید عمرو گفت من به جان خود بیمناک نیستم بلکه تأسف و اندوه من از مرگ قاضى و زنده ماندن توست که نتوانستم مانند رفقاى خود مأموریتم را انجام دهم! عمرو عاص جریان را از او پرسید عمرو بن بکر مأموریت سرى خود و رفقایش را براى او شرح داد آنگاه به دستور عمرو عاص گردن او هم با شمشیر قطع گردید. بدین ترتیب مأمورین قتل عمرو عاص و معاویه چنانکه باید و شاید نتوانستند مقصود خود را انجام دهند و خودشان نیز کشته شدند.
اشاره: تاریخ زندگانی اهلبیت(ع) پر از عبرتها و پندهای جاودان برای امت اسلام است تا حدی که با شناسایی نقاط ضعف و قوت گزارههای آن میتوان در بهبود شرایط اجتماعی و سیاسی فعلی جامعه مبادرت کرد. اما آنگاه که تاریخ مورد تحریف قرار گرفت و برداشتهای سیاسی و جناحی جایگزین برداشتهای راهگشای معرفتی قرار گرفت ممکن است مسیر ارزشی یک ملت را به سوی پرتگاههای عمیق تغییر دهد و جامعه را با دستاندازهای جبرانناپذیر هویتی مواجه کند. تاریخ زندگانی امام حسن مجتبی(ع) به ویژه در ماجرای انعقاد عهدنامه با معاویه دارای ابعادی است که به دلیل ویژگی خاص آن، به راحتی تحریفپذیر است به گونهای که حتی در دوران امامت آن حضرت همواره پر چالشترین و پر تنشترین مسائل بین مسلمانان شناخته میشد. این توافقنامه بعد از جنگی صورت گرفت که بر اثر زیادهخواهی معاویه و خودداری او از بیعت با امام حسن(ع) به عنوان خلیفه مسلمانان روی داد. عمده علت پذیرش صلح از سوی آن حضرت را نه تمایل خود آن حضرت بلکه سستی مردم عراق در جنگ و توطئه معاویه در تطمیع سران سپاه دانستهاند. متأسفانه به دلیل عدم وجود بینش جامع و بصیرت لازم، عموم مردم امام حسن مجتبی(ع) را متهم به سازش با دشمن کردند، سازشی که همراه با ترس از هیاهوی دشمنان اسلام است. در این موضوع با حجتالاسلام «عباس جعفری فراهانی» دبیر شورای کتاب مجمع جهانی اهلبیت(ع) به گفتوگو نشستیم. در این نشست ضمن بررسی اجمالی ابعاد سیاسی امام حسن مجتبی(ع) به موضوع تعهدنامه امام حسن مجتبی(ع) با معاویه پرداخته شد. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
* معمولاً تصوری که از امام حسن مجتبی(ع) در اذهان است، ناظر بر شخصیتی اخلاقی است که مدام به فقرا کمک میکردند؛ قصد داشتیم درباره حضور سیاسی حضرت برایمان صحبت کنید.
هر یک از ائمه(ع) چه در بُعد اجتماعی و چه در بعد معرفتی دارای جایگاههای رفیعی هستند که هیچ بشری یارای رسیدن به فضایل آنها را ندارد. اگر از بعد اجتماعی امام حسن(ع) سخن میگوییم، در واقع از فردی سخن به میان میآوریم که در بالاترین حد رفتار و اخلاق و در واقع معلم کامل اخلاقند. اگر از لحاظ معرفتی بنگیریم، ایشان معلم عالیترین معارف هستیاند. ضمن آنکه جایگاه ایشان از لحاظ نسبی بسیار رفیع است؛ در واقع امام حسن مجتبی (ع) جزو شجره نبوت هستند.
معمولاً تصور عموم بر آن است که اهلبیت(ع) فعالیتهای علمی داشتند و یا کرسیهای معرفتی برگزار میکردند در حالی که این بزرگواران حضور فعال سیاسی داشتند. امام حسن(ع) پس از ماجرای غصب خلافت امیرالمؤمنین(ع) در همان سن کودکی همراه حضرت زهرا(س) درِ خانه اصحاب میرفتند و آنها را دعوت به پیروی از امامت امام(ع) میکردند. در زمان خلیفه سوم اهل سنت یعنی عثمان بن عفان شورشی علیه او شد. در این هنگام امام حسن(ع) از جانب امیرالمؤمنین(ع) مأمور به حفظ خانه عثمان شد و در زمانی که خانه در محاصره شورشیان بود، به آنها آذوقهرسانی میکرد.
در جنگ جمل حضوری جدی داشت. طی این ماجرا وقتی امیرالمؤمنین(ع) متوجه حضور فتنهگران جمل در شهر بصره شد، به سوی آنان لشکرکشی کرد. در این مکان نامهای به مردم کوفه درباره مبارزه با پیمانشکنان نوشت و توسط امام حسن(ع) و عدهای صحابه ارسال کرد. امام مجتبی(ع) پس از ورود به کوفه شروع به سخنرانی کرد و آنها را دعوت به اطاعت از امیرالمؤمنین(ع) کرد. ابن ابی الحدید در این باره گزارشی میدهد. او از ابو مخنف روایت میکند که وی از جابر بن یزید از تمیم بن حذیم ناجی نقل کرده که میگفت: «حسن بن علی و عمار بن یاسر به نزد ما آمدند تا مردم را برای سوق دادن به سوی لشکر امیرالمؤمنین(ع) بسیج کنند؛ چون متن نامه حضرت را برای مردم قرائت کردند، حسن بن علی(ع) برای مردم سخنرانی کرد. در این هنگام، چشمان مردم به سوی او دوخته شد و همگی درباره اش دعا کرده و می گفتند: «اللّهم سَدِّد مَنطِقَ ابنِ بِنتِ نَبِیِّنا؛ خدایا زبان پسر دختر پیغمبرمان را در گفتار محکم و گویا کن». فرزند علی(ع) دست خود را بر ستونی قرار داد (زیرا بیمار بود). سپس با مردم چنین گفت: «سپاس خدای توانا و جبار و یکتای قهار و بزرگ و والا را سزا است که «در پیشگاه او یکسان است کسی از شما که آهسته سخن گوید یا آشکارا، و کسی که به شب پنهانی جوید و کسی که در روز رهرو باشد؛ شما به خوبی میدانید که علی همان کسی است که به تنهایی با رسول خدا (ص) نماز خواند و روزی که او را تصدیق کرد، 10 ساله بود و همواره ملازم رسول خدا(ص) بود و تلاش و کوشش او در راه جلب رضایت خدا و پیروزی رسول خدا (ص) و آثار نیک او را در اسلام همه میدانید و رسول خدا پیوسته از وی راضی بود تا آنگاه که دیدگان رسول خدا را به دست خود بست؛ آنگاه -به خدا سوگند- علی کسی را به سوی بیعت خود دعوت نکرد و مردم بودند که همچون شتران تشنه که به آبشخور خود هجوم میبرند به سوی او هجوم بردند و روی میل و رغبت با او بیعت کردند. سپس گروهی از آنان بدون جهت و بی آنکه کاری کرده باشد یا خلافی انجام داده باشد از روی حسد و کینهای که با او داشتند، پیمان شکستند؛ پس ای بندگان خدا، بر شما باد به تقوای الهی و پیروی او و کوشش و پایداری و کمک خواهی از خدا و سرعت بدانچه امیر مؤمنان شما را بدان دعوت فرموده است».
اشاره:
دهمین روز از ماه مبارک رمضان در تقویم هجری سالروز رحلت حضرت خدیجه (س) است، نخستین بانویی که به اسلام ایمان آورد و همراه و یار پیامبر (ص) در همه سختی ها و مشکلات گسترش دین خاتم بود و به تعبیر رسول اکرم (ص) جزء چهار زن برتر عالم است. به مناسبت فرا رسیدن این روز با حجت الاسلام عباس جعفری فراهانی، دبیر شورای کتاب مجمع جهانی اهل بیت (ع) و کارشناس مذاهب اسلامی درباره برخی از ابعاد زندگانی ایشان به گفتگو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان می گذرد:
*وجود چه ویژگی ها و خصایصی حضرت خدیجه (س) را شایسته همسری پیامبر خاتم (ص) کرد؟ آیا ایشان در کسب این صفات و ویژگی ها نقش داشتند؟
درباره شخصیت حضرت خدیجه (س) و نقشی که ایشان در کنار پیامبر (ص) به عنوان بانویی نمونه نشان دادند و چگونگی همراهی با پیامبر (ص) به ویژه در گسترش اسلام، مباحث مهم و سازنده ای وجود دارد.
بنابر آنچه نقل شده نهاد خانواده در ان زمان دچار آسیب های مختلف بود و چنانچه اکثر مورخان ذکر کرده اند در حوزه فرهنگی و جامعه شناختی جامعه جاهلی قبل از اسلام آلوده به انحرافات مختلف از جمله نگاه بدبینانه به زن بود تا جایی که اگر فردی دارای فرزند دختر می شد رو تُرش کرده و با نگاه بد نسبت به زنان و ننگ دانستن داشتن فرزند دختر، او را زنده به گور می کرد! حتی نقل شده که در مواردی پس از ظهور اسلام افراد نزد پیامبر (ص) آمده و از قتل دختران خود اظهار پشیمانی و توبه کرده و پیامبر (ص) برایشان طلب آمرزش می کردند.
در چنین وضعیتی از نظر آسیب دیدگی و آلودگی جامعه مکه به انحرافات، حضرت خدیجه (س) را داریم که الگوهای رفتاری مورد تایید خداوند را در خود نهادینه کرده بودند و همسو با آن پیامبر (ص) را برای همسری خود برگزیدند تا نقشی مثبت و موثر را در کنار آن حضرت (ص) در جامعه ایفا کنند. از این رو بود که در پی ازدواج پیامبر (ص) با ایشان برکات بسیار در تاریخ اسلام رخ داده و تا قیامت هم دامنه این برکات گسترانیده شده است. اینها به دلیل آن بود که حضرت خدیجه (س) در محیط آلوده مکه توانستند صفاتی همچون عقلانیت، انسان دوستی و کمال دوستی را در خود نهادینه و بارور کرده و به گناهان آلوده نشوند.