۲۵ آبان ۹۶ ، ۱۰:۱۶
شعائر سیدالشهداء(ع)؛ ریشه ها و پیامدها
- اشاره:
- مورخِ خبیر و متفکر بصیر، حجت الاسلام والمسلمین استاد علی ابوالحسنی معروف به منذر (م 1390)، از دانایان رازِ تاریخ اسلام و ایران و از تحلیل گران ژرف پویِ قیام عاشورا و شعائر حسینی (ع) بود که آثار و مقالات گرانسنگی همچون «سیاه پوشی در سوگ ائمه نور (ع)»، «نماز عاشورا»، «حضرت رقیه (س) در اوراق تاریخ»، «روح هند در التهاب عاشورا» را در این زمینه به رشته تحریر درآورد. استاد ابوالحسنی، پس از تحقیقات گسترده تاریخی، صاحب تئوری خاصی شده بود که ایران و ایرانیّت، را «ظرفِ» مذهب تشیّع و تشیّع را «مظروف» آن میدانست و مصونیّتِ مظروف را بسته به مصونیّت ظرف آن قلمداد میکرد. وی معتقد بود که سقِّ استقلال سیاسی ایران و تمامیت ارضی ایران را با تشیّع بویژه شعائر حسینی (ع) برداشتهاند؛ یعنی نه تنها حفاظت از دین مبین اسلام بلکه وحدت ملی ایران نیز در گروی پاسداشتِ شعائر و آموزههای عاشوراست.
- آنچه در ادامه از نظر میگذرانید یکی از گفتگوهای منتشرنشده با آن عالم فقید است که درباره «مبانی نظری» و «برکات عملیِ» شعائر حسینی (ع)، تحلیلهای عمیقی را به دست داده است. امید آنکه عاشوراپژوهان را مفید و یاریگر افتد.
- سوتیتر: در کشور ایران، «تشیّع» و «منطق عاشوراییِ شیعه» از یک سو ملاطِ وحدت ملی است و از سوی دیگر مثل یک موتور شور آفرین، خون را به کالبد شیعه تزریق میکند و مردم را بر ضد استبداد و استعمار به حرکت وامیدارد.
- * جناب استاد منذر، شما سال های متمادی از عمر خود را صرف تحقیق درباره تاریخ تشیّع، شعائر اصیل شیعی و شیوه های ستیز استعمار با آن نموده اید. ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، لطفاً بفرمایید واژه «شعائر» در اصل به چه معنا بوده و شعائر مذهبى در اسلام (به ویژه تشیع) از چه جایگاهی برخوردار است؟
- 1. ترسیم معانی و مبانی شعائر
- بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین، إنّه خیرُ ناصرٍ و معین. برای پاسخ به سؤال حضرتعالی، اول باید به معنا و مبنای شعائر اشاره کنم و بعد می توانیم به رمز ستیزِ استعمار با آن بپردازیم.
- مستحضرید که شَعائر، جمعِ «شَعیره» به معناىِ نمود، نشانه و علامت است و شعائر مذهبى، حکمِ جلوه ظاهری و وِجهه عملىِ دین را داراد. دین، هر چند ریشه در دل و باور قلبى انسانها داشته و لذا قرآن کریم جایگاه اصلى آن را در قلب مؤمنین سراغ مى گیرد:« اُولئِکَ کَتَبَ فى قُلُوبِهِمُ الاِیمانَ یا: هُوَ الَّذى أنْزَلَ السَّکِینَةَ فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ لِیَزْدادُوا اِیماناً مَعَ اِیمانِهِمْ...»[1] اما، همچون درختى تناور، برگ و بار آن در فضاى عمل و عرصه گفتار و کردار انسانها ظاهر مىشود. لذا زمانى که از مولاى متقیان على علیه السلام مى پرسند: «ایمان چیست؟»، حضرت در پاسخ مى فرماید: «الایمان معرفةٌ بِالقَلب و اقرارٌ بِاللِسان و عملٌ بِالاَرکان»[2] (ایمان، عبارت است از: شناخت قلبى، اقرار زبانى، و کردار عملى). چنانکه همین نکته را، در کلام پیشواى هشتمین (ع) نیز مى بینیم که ایمان را داراى سه جزء: «عَقْدٌ بالقلب»، «لفظٌ باللسان» و «عملٌ بِالجَوارِح» مى شمارد.[3]
- یک درخت را در نظر بگیرید: ریشهاى دارد که از چشمها نهان است، و ساقه و شاخه و برگ و بارى، که آشکار و قابل رؤیت است. «باطن» درخت، ریشه آن و (در نگاهى عمیقتر) آن روحِ نباتى و گیاهى است که همچون خون در رگ و پىِ درخت، جارى است و نشاط و زندگى و زایندگى درخت ناشى از آن است. «ظاهرِ» درخت نیز همان چیزى است که از دل خاک بیرون زده و مشهود و محسوسِ ماست. بر این قیاس، «شجره طیّبه» دین نیز ظاهرى دارد و باطنى. باطن دین، تقواى دل و توکل و تسلیم و رضا است و ظاهر آن، صورت نماز و روزه و حج و جهاد و غیره که هر یک نمود و نماد و شَعیرهاى از آن باطناند.
- 2. رمزِ ستیزِ استعمار با شعائر شیعی
- * به نظر شما رمز مخالفت قدرت های استعماری با شعائر مذهبى، و تعظیم و بزرگداشت آنها، چیست؟
- رمز این مخالفت را بایستى در پیوند استوار و ارتباط وثیقى جستجو کرد که میان شعائر دینى و جوهر دین وجود دارد. چنانکه گفتیم، تعظیم شعائر، میوهاى است که از ریشه نهال دین ــ یعنى تقواى دل ــ سر مىزند: «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب»[4] و همان گونه که شعائر، جداى از روح و ریشه دین، کالبدى بی روح است، باطن دین نیز بدون برگ و بارِ ظاهرى و وِجهه عملىِ آن ـ یعنى بدون شرایع و شعائر ـ حقیقتى دست نایافتنى است. ظاهر و باطن، با هم داد و ستد متقابل دارند، و اصولاً راه دستیابى به باطن دین و عامل حفظ آن، همین ظواهر و شعائر است.
- بىجهت نیست که دشمنان اسلام، خاصّه استعمارگران، به انگیزه محو اساس دین، و قطع ریشه آن، همواره از مبارزه با وجهه ظاهرى و عملىِ دین ـ یعنى از مبارزه با شعائر ـ آغاز مىکنند: براى آنکه روح تقوا و عفاف را نابود سازند، چادر و روسرى را ـ به جبر و عُنف (همچون زمان رضاخان) یا به غَنج و دَلال (همچون عصر محمدرضا) ـ از سر زنان و دختران مسلمان مى ربایند.
- براى آنکه رشته پیوند خلق با خداى خویش را بگسلند، با جمعه و جماعت در مى افتند. و... بالأخره براى آنکه زمینه طرحِ آرمان اساسى تشیّع ــ ولایتِ علم و عصمت ـ را از پیروان اهل بیت (ع) بگیرند، کمر به هَدْمِ شعائر ذهبى مىبندند و سوگ و سرورِ شیعه در غدیر و عاشورا و... را به باد حمله مى گیرند و خلاصه در هر چه که نشانى از حقیقت و حقانیت تشیّع با خود دارد، تشکیک مى کنند. چرا که نیک مىدانند شعائر، در حکم تنه و شاخه و برگ و بار درخت دین است و با قطع اینها، حقیقت دین ـ که «روح نباتىِ» این شجره طیّبه است ـ دیگر بسترى براى بروز و جریان نخواهد داشت و از آن پس، دین را باید در بیغولهها، بل، در افسانهها سراغ گرفت!
- اهتمام عالمان راستین به حفظ و ترویج شعائر ــ مخصوصاً شعائر حسینى (ع) ــ نیز براى حفظ همین گوهر دین است. حضرت آیت اللّه بهجت، مرجع بزرگوار تقلید، میفرمودند: وقتى در زمان رضاخان روضه خوانى را منع کردند، یکى از اصحاب و اطرافیان حاج شیخ عبدالکریم حائرى «قدّس سرّه» به ایشان عرض کرد: چیزى نیست؛ روضه خوانى یک عمل مستحب است که پهلوى آن را منع کرده است. حاج شیخ فرمود: بله، مستحبى است که هزار واجب در آن است![5]
- ادامه در لینک اصلی
- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13960807002152
۹۶/۰۸/۲۵